جادوکش. [ ک ُ ] ( نف مرکب ) کشنده جادو. کسی که جادو کشد. ج ، جادوکشان. || مراد از جماعتی است که از طرف اسکندر بر کشتن جماعت جادو مأمور بودند و بعضی گویند جماعت که بزور حکومت یا به اطماع ساحری را بر سحر کردن آرند. ( آنندراج ) : به زنهار خویش استواریش داد ز جادوکُشان رستگاریش داد.