جادوفش

لغت نامه دهخدا

جادوفش. [ ف َ ] ( ص مرکب ) مانند جادو. جادونما. بمانند جادو :
فرازش نوردید و کردش نشان
بدادش بدان پیر جادوفشان.
دقیقی ( از شاهنامه چ بروخیم ).
|| کنایه از فتان و فریبا :
کاخ او پر بتان جادوفش
باغ او پر فغان کبک خرام.
فرخی.

فرهنگ فارسی

مانندجادو، ساحرانه، سحر آمیز
( صفت ) مانند جادو جادو نما.

فرهنگ عمید

۱. مانند جادو، جادونما.
۲. سِحرآمیز.

پیشنهاد کاربران

بپرس