جادوفش. [ ف َ ] ( ص مرکب ) مانند جادو. جادونما. بمانند جادو : فرازش نوردید و کردش نشان بدادش بدان پیر جادوفشان.دقیقی ( از شاهنامه چ بروخیم ). || کنایه از فتان و فریبا : کاخ او پر بتان جادوفش باغ او پر فغان کبک خرام.فرخی.