جادوزبانی

لغت نامه دهخدا

جادوزبانی. [ زَ ] ( حامص مرکب ) صفت و کیفیت جادوزبان :
دلم را بزنهار زه برزدی
به جادوزبانی گره برزدی.
نظامی ( از آنندراج ).
رجوع به جادوزبان و جادو شود.

فرهنگ فارسی

چرب زبانی شیرین زبانی .

فرهنگ عمید

=جادوسخنی: دلم را به زنهار زه بر زدی / به جادوزبانی گره برزدی (نظامی۵: ۹۲۳ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس