جادوئی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سحر کردن. جادوگری کردن : جادوئی کرده ست کسی یا سیمیاست یا خلاف طبع تو از بخت ماست.مولوی.رجوع به جادو کردن شود.