جادو کردن


معنی انگلیسی:
charm, conjure, enchant

لغت نامه دهخدا

جادو کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سحر کردن. تسحیر. ( دهار ). افسون کردن. ساحری. رجوع به جادو شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- افسون کردن سحر کردن . ۲- تسخیرکردن .

مترادف ها

enchant (فعل)
افسون کردن، فریفتن، جادو کردن، سحر کردن، طلسم کردن، بدام عشق انداختن، مسحور شدن

conjure (فعل)
التماس کردن به، جادو کردن، سحر کردن

فارسی به عربی

اسحر

پیشنهاد کاربران

بپرس