جادو کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
افسون کردن، فریفتن، جادو کردن، سحر کردن، طلسم کردن، بدام عشق انداختن، مسحور شدن
التماس کردن به، جادو کردن، سحر کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
افسوناندن.
جادوییدن.
سِحراندن.
جادوییدن.
سِحراندن.