جادو. ( ص ، اِ ) جادوی. آنکه جادو کند. افسونگر. جادوگر. عامل سحر. ساحر. صاحب آنندراج چنین آرد: جادو ساحر باشد و جادوی ساحری و سحر کردن و عوام سحر را جادوی دانند و ساحر را جادوگر خوانندو این غلط است ، چیزهای غریب را که خلاف عادت طبع است جادوئی و سحر گویند و آن را سحر حلال خوانده اند. صاحب غیاث گوید که فی الواقع در کلام قدما جادو بمعنی ساحر است و در کلام شعرای معتبر هند مثل امیرخسرو و فیضی و شاعران متأخرین ایران جادو بمعنی سحر و جادوگر بمعنی ساحر بیش از آن است که تعداد توان کرد، پس تغلیط این هردو لفظ بر سبیل اطلاق درست نباشد و از اینجاست که در برهان جادو بمعنی سحر و ساحر هردو آمده. ( آنندراج ). حابِل. مُعَقّد. طَب . طِب . جِب. ( منتهی الارب ) : گفتم این کار جرجیس جادوی نیست که اگر جادوستی مرده زنده نتوانستی کرد. ( تاریخ بلعمی ). به زلف تنگ ببندد بر آهوی تنگی به دیده دیده بدوزد ز جادوی محتال.
منجیک.
تو گفتی که من بدزن و جادویم ز پاکی و از راستی یکسویم.
فردوسی.
چو فردا تو در منزل آئی فرود به پیشت زن جادو آرد درود.
فردوسی.
چه جادو چه دیو و چه شیر و چه پیل چه کوه و چه هامون چه دریای نیل.
فردوسی.
کجا آن کمین و کمان و کمند که کردی بدو دیو و جادو به بند.
فردوسی.
او به می دادن جادوست ، به دل بردن چیر چیزها داند کردن بچنین باب اندر.
فرخی.
گرفتم عشق آن جادو، سپردم دل بدان آهو کنون آهو وشاقی گشت ، و جادو کرد اوشاقش.
منوچهری.
امیر ناچار از این تنگدل میشد و آن نه چنان بود که میگفتند که سباشی نیک احتیاط میکرد چنانکه ترکمانان او را سباشی جادو میگفتند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 546 ). همانگه زن جادوی پرفسون که بُد دایه مه را و هم رهنمون.
اسدی.
زن جادوست جهان من نخرم زرقش زن بود آنکه مر او را بفریبد زن.
ناصرخسرو.
بگریزد اوز تو چو تو فتنه شوی بر او پرهیز دار زین زن جادوی مدبره.
ناصرخسرو.
در دست زمان سپید شد زاغت کس زاغ سپید کرد جز جادو.
ناصرخسرو.
جادوی زمانه را یکی پر است زین سوش سیه ، سپید دیگر سو.
افسون، سحر، شعبده، ساحر، افسونگر، سحروافسون نام قبیله ای در هند
فرهنگ معین
۱ - (ص . )افسونگر. ۲ - (اِ. )سحر،ساحری . ۳ - (کن . ) چشم معشوق . ۴ - دلفریب . ۵ - محیل ، مکار.
فرهنگ عمید
۱. افسون، سِحر، شعبده. ۲. (اسم، صفت ) [قدیمی] ساحر، افسونگر، جادوگر: چه جادو چه دیو و چه شیر و چه پیل / چه کوه و چه هامون چه دریای نیل (فردوسی۴: ۲۹۸۸ )، نگه کن که با هر کس این پیر جادو / دگرگونه گفتار و کردار دارد (ناصرخسرو: ۳۷۵ )، چو خمّ دوال کمند آورم / سر جادوان را به بند آورم (فردوسی: ۲/۴۶۵ )، من به جادویان چه مانم ای وقیح / کز دمم پررشک می گردد مسیح (مولوی: ۶۱۳ ). ۳. [قدیمی، مجاز] حیله گر. ۴. [قدیمی، مجاز] زیبارو: همشیرۀ جادوان بابل / هم شیوهٴ لعبتان کشمیر (سعدی۲: ۴۵۵ ).
گویش مازنی
/jaado/ سحر جادو
واژه نامه بختیاریکا
اَوسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] جادو (سحر). جادو و افسون را سِحر گویند. تعاریف گوناگونی از سحر شده و از عنوان یاد شده در باب تجارت و به مناسبت در باب هاى حدود، قصاص و دیات سخن گفته اند. در این که «سحر» در چه تاریخی به وجود آمده، تاریخ روشنی در دست نیست، ولی این قدر می توان گفت: که از زمانی خیلی قدیم، این کار بین مردم رواج داشته است. اما چه کسی بار اول جادوگری را به وجود آورد؟ در این قسمت نیز نقطه روشنی در تاریخ دیده نمی شود. معنای سحر معنی سحر را می توان انجام نوعی عمل خارق العاده دانست، که آثاری در وجود انسان ها پدید می آورد، و گاهی یک نوع چشم بندی و تردستی می باشد. سحر در لغت سحر در لغت به معناى خدعه و نیرنگ، چشم بندى، و به تعبیر قاموس: سحر کردن یعنی خدعه نمودن. اظهار باطل در چهره حق، برگرداندن چیزى از مسیر درست آن و هر چیزى که منشأ و سبب آن دقیق و لطیف باشد، آمده است: کل مالطف و دق. برخى لغویان گفته اند: اصل سحر تبدیل چیزى از حقیقت خود به غیر آن است و به عمل ساحر از این جهت که باطل را به صورت حق نشان مى دهد و چیزى را در خیال افراد، خلاف حقیقت آن نمایان مى سازد، سحر گفته اند.
فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، واژه «سحر» ج۳، ص۱۳۵ ...
جادو (بازی ویدئویی). جادو یا مانا یک ویژگی اختصاص داده شده به شخصیت ها در بازی های نقش آفرینی یا بازی ویدئویی است که توانایی آن ها برای استفاده از قدرت های جادویی را نشان می دهد. جادو معمولا به عنوان امتیازهای مانا یا امتیازهای جادویی نیز شناخته می شود. توانایی های گوناگون نیازمند میزان های مختلف مانا هستند. [ ۱] زمانی که میزان مانای یک شخصیت صفر می شود، شخصیت تا زمانی که میزان مورد نیاز مانا را پس نگیرد نمی تواند از آن توانایی بهره ببرد. [ ۲]
جادو (ترانه کلدپلی). «جادو» ( به انگلیسی: Magic ) تک آهنگی از کلدپلی است که در ۳ مارس ۲۰۱۴ ( ۲۰۱۴ - 03 - ۰۳ ) منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم داستان های ارواح ( آلبوم کلدپلی ) قرار داشت. این تک آهنگ در چارت های ایتالیا، والونیا، فرانسه، استرالیا، اسپانیا، دانمارک، فنلاند، فلاندرز، سوئیس، جزو ده ترانه اول قرار گرفت.
جادو (لیبی). جادو ( به عربی: جادو ) یک منطقهٔ مسکونی در لیبی است که در استان جبل الغربی واقع شده است. [ ۱] جادو ۶٬۰۱۳ نفر جمعیت دارد و ۶۸۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
این کلمه اسم سنگی هست بنام جادی یا جادو که در ترکستان یافت میشد و اعتقاد بر این بود که میشود با ان باران اورد و کارهای خارق العاده انجام داد. کلمه ترکی هست و اسم نوعی سنگ در این خصوص کلی کتاب و مقاله به ... [مشاهده متن کامل]
انگلیسی وجود داد. سر جیمز فرگوسن در کتابش در این خصوص نوشته که استون هینج انگلیس یعنی سنگهای عمودی که در انگلستان هستند سنگ جادو هستند و توسط تورانی ها نصب شده اند. این کلمه فقط یک کلمه ساده نیست بلکه کلی تاریخ دارد. لذا کلمه ترکی هست
هوش مصنوعی:سِحر مدرن فناوری! عنوان فریبنده برای نمایش قدرت وخلق هوش کاذب وعوام فریبی! لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ کانُوا هُمُ الْغالِبینَ40 لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَی الَّذینَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ3 ... [مشاهده متن کامل]
AI
سِحر یا جادو یکی از اعتقادات، آیین ها یا اعمالی است که گفته می شود نیروهای طبیعی یا ماورا الطبیعه را دستکاری می کند. به طور معمول، جادو به دلیل عقاید و اعمال مختلف، جدا از هر دو، مذهب و علم دسته بندی می شود. ... [مشاهده متن کامل]
به افرادی که به کارهای جادویی می پردازند، جادوگر گفته می شود. اگرچه بارها در طول تاریخ مفهوم ها از مثبت به منفی متفاوت بوده است، اما جادو «امروزه در بسیاری از فرهنگ ها نقش مذهبی و دارویی مهمی دارد». در فرهنگ اروپای غربی، جادو با ایده های دیگری، بیگانه و بدوی گره خورده است که نشان می دهد که«یک نشانگر قدرتمند تفاوت فرهنگی» است و به همین ترتیب، یک پدیده غیر مدرن است. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، روشنفکران غربی عمل جادوگری را نشانه ای از یک ذهنیت بدوی دانستند و همچنین معمولاً آن را به گروه های حاشیه ای از مردم نسبت می دادند. در علوم غیبی مدرن و ادیان نئوپگان، بسیاری از جادوگران که خود توصیف می کنند، مرتباً جادوی آیینی را انجام می دهند. تعریف جادو به عنوان تکنیکی برای ایجاد تغییر در دنیای فیزیکی از طریق نیروی اراده فرد. این تعریف توسط آلیستر کراولی ( ۱۸۷۵–۱۹۴۷ ) ، یک علم غیب دان اثرگذار بریتانیایی رواج یافت و از آن زمان ادیان دیگر ( به عنوان مثال شیطان گرایی لاویایی و ویکا ) و سیستم های جادویی ( به عنوان مثال جادوی آشوب ) آن را پذیرفته اند. در داستان ها، جادوگران می توانند افراد را طلسم کنند، جادوهای دیگر را خنثی کنند و در شکل و ظاهر افراد و اجسام تغییر به وجود بیاورند. در تخیلات داستان سرایان، جادوگران معمولاً این کارها را با خواندن ورد، کمک گرفتن از نیروهای فراطبیعی، استفاده از ترکیبی از اجسام، یا تهیه آش هایی مرموز انجام می دهند. در متون باستانی اشارات متعددی به جادو و جادوگری شده است. در دوران پیش از مدرنیته در اروپای مسیحی باور بر این بود که جادوگران با شیطان در تماس هستند و از نیروی وی برای آسیب رساندن به مردم و اموالشان استفاده می کنند. در میانه سده ۲۰ میلادی باور بر این بود که جادوگران خوب و بد با هم در جنگ بودند. اعتقاد بر این که جادوگران مضر هستند به صورت یک ایدئولوژی فرهنگی در میان مردم شایع بود. اعتقاد به جادوگرها باعث شد که افرادی به عنوان شکارچی جادوگر به وجود بیایند که این افراد هنوز در بعضی از اقوام به خصوص در آفریقای سیاه به عنوان مثال در اقوام بانتو دیده می شوند.
واژه جادو معادل ابجد 14 تعداد حروف 4 تلفظ jādu نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم مصدر ) [پهلوی: yātūk] مختصات ( ص . ) آواشناسی jAdu الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مترادف و متضاد
جادو
جادو جادو = جاه، دو جادو = جاه را دو کردن و یا جدایی انداختن و فتنه انگیختن. آدم = آواز دم دار، آواز نیرومند. با سخنان نرم و چرب میتوان مردم رازیر تاثیر آورد. به رسانه هایی غربی دید بیندازید که مردم را خر میسازند. جادو = فتنه، تفرقه، لوده ساختن و بیجاه ناروا کار گرفتن.
سِحر یا جادو یکی از اعتقادات، آیین ها یا اعمالی است که گفته می شود نیروهای طبیعی یا ماورا الطبیعه را دستکاری می کند یا بدون ارتباط با موجودات مافوق طبیعی. به طور معمول، جادو به دلیل عقاید و اعمال مختلف، جدا از هر دو، مذهب و علم دسته بندی می شود. ... [مشاهده متن کامل]
به افرادی که به کارهای جادویی می پردازند، جادوگر گفته می شود. اگرچه بارها در طول تاریخ مفهوم ها از مثبت به منفی متفاوت بوده است، اما جادو �امروزه در بسیاری از فرهنگ ها نقش مذهبی و دارویی مهمی دارد�. در فرهنگ اروپای غربی، جادو با ایده های دیگری، بیگانه و بدوی گره خورده است. نشان می دهد که �یک نشانگر قدرتمند تفاوت فرهنگی� است و به همین ترتیب، یک پدیده غیر مدرن است. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، روشنفکران غربی عمل جادوگری را نشانه ای از یک ذهنیت بدوی دانستند و هم چنین معمولاً آن را به گروه های حاشیه ای از مردم نسبت می دادند. در علوم غیبی مدرن و ادیان نئوپگان، بسیاری از جادوگران که خود توصیف می کنند، مرتباً جادوی آیینی را انجام می دهند. تعریف جادو به عنوان تکنیکی برای ایجاد تغییر در دنیای فیزیکی از طریق نیروی اراده فرد. این تعریف توسط آلیستر کراولی ( ۱۸۷۵–۱۹۴۷ ) ، یک علم غیب دان تأثیرگذار بریتانیایی رواج یافت و از آن زمان ادیان دیگر ( به عنوان مثال شیطان گرایی لاویایی و ویکا ) و سیستم های جادویی ( به عنوان مثال جادوی آشوب ) آن را پذیرفته اند. در داستان ها، جادوگران می توانند افراد را طلسم کنند، جادوهای دیگر را خنثی کنند و در شکل و ظاهر افراد و اجسام تغییر به وجود بیاورند. در تخیلات داستان سرایان، جادوگران معمولاً این کارها را با خواندن ورد، کمک گرفتن از نیروهای فراطبیعی، استفاده از ترکیبی از اجسام، یا تهیه آش هایی مرموز انجام می دهند. در متون باستانی اشارات متعددی به جادو و جادوگری شده است. در دوران پیش از مدرنیته در اروپای مسیحی باور بر این بود که جادوگران با شیطان در تماس هستند و از نیروی وی برای آسیب رساندن به مردم و اموالشان استفاده می کنند. در میانه سده ۲۰ میلادی باور بر این بود که جادوگران خوب و بد با هم در جنگ بودند. اعتقاد بر این که جادوگران مضر هستند به صورت یک ایدئولوژی فرهنگی در میان مردم شایع بود. اعتقاد به جادوگرها باعث شد که افرادی به عنوان شکارچی جادوگر به وجود بیایند که این افراد هنوز در بعضی از اقوام به خصوص در آفریقای سیاه به عنوان مثال در اقوام بانتو دیده می شوند. واژه شناسی واژهٔ �جادو� در زبان پهلوی j�dug بوده است. لیکن در پهلوی و نوشته های کلاسیک فارسی از جمله شاهنامه کلمهٔ �جادو� به معنی شخص جادوگر است. عملی که این شخص انجام می دهد �جادوی� است که به معنی جادوگری است یعنی امروز �جادوی� را �جادو� می گویند و ناچار �جادو� را �جادوگر� می گویند. دو نمونه از کاربرد �جادو� در معنی اصیل آن ذکر می شود: در خوان چهارم رستم ( زن جادو=جادوگر ) در شاهنامه آمده است �چو آواز داد از خداوند مهر / دگرگونه گشت جادو ( =جادوگر ) به چهر�. در مثالی اخیرتر سعدی می گوید �همشیرهٔ جادوان ( جادوگران ) بابل / همسایهٔ لعبتان کشمیر� واژه عربی سِحْر نیز در فارسی هم معنی با جادو استفاده می شود و جادوگر را ساحر نیز می نامند. واژه فارسی افسون در قدیم هم معنا با جادو استفاده شده اما امروزه معنای آن بیشتر نزدیک به طلسم یا وردهایی است که برای طلسم خوانده می شود. به کسی که افسون می کند افسونگر گفته می شود. تعویذ به وردها و دعاهایی گفته می شود که نوشته شده و همراه برده می شود. واژه نِیرَنگ نیز در قدیم به عنوان مترادف با جادو و افسون به کار می رفته است. امروزه عبارت �جادو جَنبَل� یا �جنبل و جادو� به عنوان عنوانی تحقیرآمیز برای جادو به کار می رود. در قصه های فارسی عبارتی که به عنوان نمونه ای کلی از ورد جادوگران استفاده می شود به این صورت است: �اَجّی مَجّی لا تَرَجّی�. کلمات انگلیسی magic, mage and magician از لاتین magus، از طریق یونانی μάγος گرفته شده است که در فارسی قدیمی magu is است. زبان پارسی قدیم از زبان پروتو هندو - اروپایی گرفته شده است. این اصطلاح فارسی ممکن است تعبیر به Old Sinitic * Mᵞag ( افسونگر یا شیطان ) شود. به نظر می رسد که فرم پارسی قدیم در زبانهای سامی باستان به عنوان ماگوش عبری تلمودی، آمگوشای آرامی ( جادوگر ) و مگدیم کلدانی ( حکمت و فلسفه ) نفوذ کرده است. از قرن اول قبل از میلاد به بعد، جادوگران سوری به عنوان شعبده بازها و پیشگویان مشهور شدند. در اواخر قرن ششم و اوایل قرن پنجم پیش از میلاد، این اصطلاح به یونان باستان راه یافت، جایی که با معنای منفی برای اعمال در آیین هایی که به عنوان تقلبی، غیر متعارف و خطرناک قلمداد می شدند، به کار می رفت. زبان لاتین این معنی را در قرن اول قبل از میلاد به کار برد. از طریق لاتین، این مفهوم در قرن اول میلادی در الهیات مسیحی گنجانیده شد. مسیحیان اولیه جادو را با شیاطین مرتبط می کردند و بنابراین آن را مغایر با دین مسیحی می دانستند. این مفهوم در تمام قرون وسطی فراگیر باقی مانده است، زمانی که نویسندگان مسیحی طیف متنوعی از اعمال - مانند افسون، جادوگری، افسون، پیشگویی و طالع بینی - را تحت عنوان جادوی برچسب طبقه بندی می کردند. در اوایل اروپای مدرن، پروتستان ها غالباً ادعا می کردند که کاتولیک روم به جای دین جادو است و همان طور که اروپاییان مسیحی در قرن شانزدهم شروع به استعمار سایر نقاط جهان کردند، عقاید غیر مسیحی را که با آن ها روبرو می شدند، جادویی عنوان کردند. در همان دوره، انسان گرایان ایتالیایی این اصطلاح را به معنای مثبت برای بیان ایده جادوی طبیعی تعبیر کردند. درک منفی و مثبت این اصطلاح در فرهنگ غربی در طی قرون بعدی تکرار شده است. از قرن نوزدهم، دانشگاهیان در رشته های مختلف اصطلاح جادو را به کار می برند اما آن را به روش های مختلف تعریف می کنند و از آن برای اشاره به موارد مختلف استفاده می کنند. یک رویکرد، همراه با انسان شناسان ادوارد تیلور ( ۱۹۱۷–۱۸۳۲ ) و جیمز جی فرایزر ( ۱۹۴۴–۱۹۴۴ ) ، از این اصطلاح برای توصیف باورهای همدلی پنهان بین اشیا ( objects ) استفاده می کند که به دیگران اجازه می دهد روی دیگری تأثیر بگذارد. به این ترتیب، جادوگری به عنوان نقطه مقابل علم به تصویر کشیده می شود. یک رویکرد جایگزین، مرتبط با جامعه شناسان مارسل ماوس ( ۱۹۵۰–۱۸۷۲ ) و عمویش امیل دورکیم ( ۱۷۱۷–۱۸۸۵ ) ، این اصطلاح را برای توصیف آیین ها و تشریفات خصوصی به کار می برد و آن را با دین که آن را به عنوان یک فعالیت مشترک و سازمان یافته تعریف می کند، مقایسه می کند. در دهه ۱۹۹۰ بسیاری از محققان ابزار اصطلاح را برای بورس تحصیلی رد می کردند. آن ها استدلال کردند که این برچسب مشی خودسرانه ای بین اعتقادات و اعمال مشابهی دارد که در عوض مذهبی قلمداد می شدند و این قوم را تشکیل می دهد تا دلالت های جادو را - که ریشه در تاریخ غربی و مسیحی دارد - در فرهنگ های دیگر اعمال کند. Rituals or actions employed to manipulate natural or supernatural beings and forces Magic, sometimes spelled magick, is the application of beliefs, rituals or actions employed in the belief that they can manipulate natural or supernatural beings and forces. It is a category into which have been placed various beliefs and practices sometimes considered separate from both religion and science Although connotations have varied from positive to negative at times throughout history, magic "continues to have an important religious and medicinal role in many cultures today". Within Western culture, magic has been linked to ideas of the Other, foreignness, and primitivism; indicating that it is "a powerful marker of cultural difference" and likewise, a non - modern phenomenon. During the late nineteenth and early twentieth century, Western intellectuals perceived the practice of magic to be a sign of a primitive mentality and also commonly attributed it to marginalised groups of people. In modern occultism and Neopagan religions, many self - described magicians and witches regularly practice ritual magic; defining magic as a technique for bringing about change in the physical world through the force of one's will. This definition was popularised by Aleister Crowley ( 1875–1947 ) , an influential British occultist, and since that time other religions ( e. g. Wicca and LaVeyan Satanism ) and magical systems ( e. g. chaos magick ) have adopted it.
جادو : ورد
به معنی سحر میباشد
نابودگری و قدرت افسانه ای
توهم و ایجاد شدن نوعی تصاویر انعکاسی از فرکانس امواج مغزی دریافتی و ادراکی که حس لامسه و حس بویایی و حس چشایی و حس بینایی دچار می شود که حقیقت ندارد مثلا عطش یا تشنگی شدید نوعی اختلال ادراکی و روانشناختی است. از دیگر توهمات توهم تیازمندی به تنفس است.
شعبده
جادو: دکتر کزازی در مورد واژه ی " جادو" می نویسد : ( ( جادو در پهلوی در ریخت یاتوگyātūg بکار می رفته است. جادوگر، در این زبان، کت kēt و کنداگ kundag نیز خوانده می شده است. این دو واژه در پارسی در ریخت "کَیْد "و" کُندا "به کار رفته اند. "جادو" همساز با کاربرد پهلوی آن چونان صفت و به جای "جادوگر "در پارسی نو به کار رفته است. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( همه نره دیوان و افسونگران برفتند جادو سپاهی گران. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 259. )
جادوی سخن پیوند :افسونگر ِ شاعر ، شاعر سخن پرداز افسونگر بس کن ای جادوی سخن پیوند سخن رفته چند گویی چند هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۶۰.
افسون
جادو ، سحرو جادو
در اوستا " یاتو "
فسون، سحر
کنترل یک جسم یا اجسام
جا به اضافه دود . جا همان جاه و گاه است یعنی مکان و منزل. دود که د حذف گشته یا دو که شماره 2 است. در معنای اول یعنی جای دود و در معنای دوم یعنی جای دو. که معمولا جادوگران در هنگام پدید یا ناپدید کننده ... [مشاهده متن کامل]
چیزی دود بجا می گذارند و از این رو به کارشان جادود و خودشان جادودگر می گفتند. که د اش در مرور زمان و گردش ایام و برای بهتر ادا شدن افتاده است. در باره دو به معنای دو اینکه یک شیئ را به دو شیء تبدیل می کردند و یا می نمایاندند. که انگار اولین معنا درست تر است.