جادار
/jAdAr/
مترادف جادار: ظرفیت دار، فراخ، فضادار، گشاد، واسع، وسیع
متضاد جادار: تنگ
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
وسیع، درشت، کامل، فراوان، بزرگ، جامع، لبریز، سترگ، پهن، جادار، بسیط، هنگفت، حجیم
وسیع، جامع، مفصل، فراخ، گشاد، جادار، فضادار
وسیع، فراخ، گشاد، جادار، گنجا، گنجایش دار
وسیع، جادار
سودمند، جادار، بکار خور
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
همگی به معنای جادار هستند
◀️ They live in a good - sized house
◀️ a good - sized crowd
... [مشاهده متن کامل]
⬛ SPACIOUS ⬛ سپِی شِس
◀️a spacious room/office/house
The dining room is spacious [=roomy] enough to seat our◀️ whole family and several guests
◀️ It has been proven to me that petites have the most spacious vaginas. This is completely contrary to what most people Imagine and expect
⬛ CAPACIOUS ⬛ کِ کا پِی شِس
◀️the museum's capacious [=spacious] rooms
The van is capacious [=roomy] enough to hold eight◀️ passengers easily
⬛ COMMODIOUS ⬛ کِمُ دی یِس
◀️ a commodious apartment/room/house
◀️The car was roomy [=spacious] inside
Roominess : جاداری، جادار بودن
◀️ the roominess of the car
جادار: [ اصطلاح در تداول عامه ]فراخ، باوسعت، دارای جای زیاد.
( ( زرجو دست به گنجه انگار منتظر جواب بود . "تصمیم گرفته برود آمریکا پیش بچه هاش . "توی گنجه را نگاه کرد . چه جادار بود. ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص18 . ) )
( ( زرجو دست به گنجه انگار منتظر جواب بود . "تصمیم گرفته برود آمریکا پیش بچه هاش . "توی گنجه را نگاه کرد . چه جادار بود. ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص18 . ) )