گریز زدن، طفره رفتن، عدول کردن، گول زدن، طفره زدن، جاخالی دادن، این سو و ان سو رفتن
stiff arm(فعل)
جاخالی دادن
straight arm(فعل)
جاخالی دادن
پیشنهاد کاربران
از مسیرِ پرتاب چیزی به سرعت کنار رفتن ( ضربۀ مشت، توپ، عصا، . . . ) سر دزدیدن اگر جاخالی نداده بودم، سنگ خرده بود درست وسطِ پیشانی ام. کِلِی در رینگ با رقصِ پا از جلوی ضربات سهمگینِ حریف جاخالی می داد
جا خالی دادن : [عامیانه، کنایه ] در بازی هایی مانند والیبال و فوتبال توپ را به جایی انداختن که دست یازیگر حریف به آن نرسد.