جاج

لغت نامه دهخدا

جاج. ( اِخ ) نام شهری در ترکستان. ( فرهنگ لغات شاهنامه ). چاچ :
سپهدارترکان از آن روی جاج
نشسته به آرام بر تخت عاج.
فردوسی.
پادشاه جاج را خدیو گویند. ( مجمل التواریخ والقصص ص 241 ). اقلیم خامس آغاز کند از مشرق از شهرهای یأجوج و مأجوج و بر کوههای [ شمال ] خراسان بگذرد و ازاینجا از شهرهای طراز است ، و بوبکت و اسبیجاب و جاج. ( مجمل التواریخ والقصص ص 480 ). رجوع به چاچ شود.
کاج صمصام را سزد بریال ؟
سوزنی را ترانه بر ره جاج.
سوزنی.

جأج.[ ج َ ءَ ] ( ع مص ) استادن از بددلی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

استادن از بد دلی

گویش مازنی

/jaaj/ سیخ شدن مو بر اثر ترس و یا خشم - نام طایفه ای در شهرستان آمل

دانشنامه عمومی

جاج (لبنان). جاج ( به عربی: جاج ) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان جبیل واقع شده است. [ ۱] جاج ۱۱٫۷۴ کیلومتر مربع مساحت دارد ۱٬۲۲۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس جاج (لبنان)

جاج (مجله). جاج[ ۱] ( به انگلیسی: Judge ) ، مجلهٔ فکاهی بود که از سال ۱۸۸۱ تا ۱۹۴۷ میلادی در ایالات متحده آمریکا منتشر می شد. این مجله کارتون ها و کاریکاتورها و طنزهای سیاسی رنگی را چاپ می کرد و اصلی ترین رقیب مجلهٔ پاک بود.
عکس جاج (مجله)عکس جاج (مجله)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

جاج ( Judge ) :[ اصطلاح توییتر] در زبان فارسی، ترجمۀ تحت الفظی جاج، "قاضی" یا "قضاوت کردن" می شود؛ اما در عمل، در زبان فارسی به عنوان قضاوت نکردن استفاده می شود.
جاج در گویش چاشمی ( چاشم از مناطق مازنی زبان سمنان ) به معنای نوعی از درمنه می باشد که در ارتفاعات سمنان رویش دارد

بپرس