جائز

/~A~ez/

برابر پارسی: روا، درخور، سزاوار

لغت نامه دهخدا

جائز. [ ءِ ] ( ع ص ) از ج َوَزَ. روا. روان. مباح. || تشنه گذرنده بر قوم وبستان. || ( اِ ) شاه تیر. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- روا. ۲- مباح. ۳- ناقذ روان .

پیشنهاد کاربران

بپرس