جا و جو

لغت نامه دهخدا

جا و جو. [ وَ ] ( اِ مرکب ) از اتباع است. مکان. جای.

فرهنگ فارسی

مکان و جای

پیشنهاد کاربران

مأوا ، محل استقرار ، مثال: جا و جو نداریم یعنی مأوایی نداریم ، محل استقرار ی نداریم ، خانه ای برای سکونت نداریم .

بپرس