جا داشتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) گنجایش داشتن. ظرفیت داشتن. وسعت داشتن. || نگاهبان ساختن. کسی را به نگاهبانی گماشتن : بنوبت تو جا دار از پاسبان کسانی که هم گرد و هم پهلوان.
اسدی.
فرهنگ معین
(تَ )(مص ل . )۱ - گنجایش داشتن ، ظرفیت داشتن . ۲ - نگاهبان ساختن . ۳ - (عا. ) سزاوار بودن .