جا خوش کردن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
چپنیدِه
اصطلاحات و ضرب المثل ها
با خیال راحت و بیش از اندازه ی موردانتظار در جایی ماندن
مثال:
خاله خانم حسابی جا خوش کرده بود و خیال رفتن نداشت.
پیشنهاد کاربران
جاخوش کردن : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبوتر نر غریبی را که با ماده جلد تن کنند و نر را تو فاق ببندند و نگذارند تا مایه گیر شود و روی بوم بماند و هوس رفتن به سرش نزند این عمل را برای جلد کردن کبوتران ناجلد و غریب انجام می دهند