جا امدن

فرهنگ فارسی

( جا آمدن ) ( مصدر )۱- بهبود یافتن: (( حالم جا آمد ) ) ۲- آرامش یافتن مطمئن شدن . ۳- بهوش آمدن بخود آمدن . یاجا آمدن حال . به شدن بهبود یافتن . یاجا آمدن حواس . بهوش آمدن اقامه . یاجا آمدن دل . آرامش یافتن مطمئن شدن .

فرهنگ معین

( جاآمدن ) (مَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - بهبود یافتن . ۲ - به هوش آمدن ، به خود آمدن .

پیشنهاد کاربران

جا آمدن حال: [عامیانه، کنایه ] بهبود یافتن، سرحال آمدن.

بپرس