ثیبه

لغت نامه دهخدا

( ثیبة ) ثیبة. [ ث َی ْ ی ِ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) زن شوهردیده و از شوهر جدامانده خواه به طلاق و خواه به مرگ شوی. کالم. بیوه. مقابل باکره ؛ دوشیزه.

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث ثیب زن شوی دیده و از شوهر جدا مانده خواه بطاق و خواه بمرگ شوی بیوه مقابل باکره دوشیزه .

فرهنگ معین

(ثَ یِّ بِ ) [ ع . ثیبة ] (ص . ) مؤنث ثیب ، زن شوی دیده و از شوهر جدا مانده . خواه به طلاق و خواه به مرگ شوی ، بیوه . مق باکره ، دوشیزه .

فرهنگ عمید

= ثیّب

پیشنهاد کاربران

مضاف بر تعریف قبلی: تثیبه به زنی اطلاق می گردد که بکارت وی در اثر مواقعه ( نزدیکی، رابطۀ جنسی ) زایل شده باشد/اشخاص و اموال، دکتر صفایی.
تثیبه مقابل باکره است.
ثَیِبَه:به زن مطلقه یا بیوه گویند.

بپرس