ثمله
لغت نامه دهخدا
ثملة. [ ث َ ل َ ] ( ع اِ ) ثُمل. رجوع به ثُمل شود. || گلی که از تک چاه برآید. || پشم پاره ای که بدان قطران بر شتر و روغن بمشک مالند. || باقی آب در تک خنور و حوض. || دانه و پست و خرما در خنور، ج ، ثُمل.
ثملة. [ ث ُ ل َ / ث َ ل َ ] ( ع اِ ) باقی آب در تک خنور و حوض. || باقی دانه و پست و خرما در خنور. ج ، ثُمل.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید