ثقیب. [ ث َ ] ( ع ص ، اِ ) بسیار سرخ. || ناقه بسیارشیر.ثقیب. [ ث ُ ق َ ] ( اِخ ) ابن فروه. رجوع به ثقب ابن فروة شود.ثقیب. [ ث ُ ق َ ] ( اِخ ) راهی است به برسوی ثعلبیة بطرف شام. ( از مراصد الاطلاع 104 ).