ثقافت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- زیرک و سبک روح و چست و چالاک گردیدن . ۲- استادشدن . ۳- سخت استوار گردیدن . ۴- ( اسم ) تمدن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بهره مندی از علم، ادب، و تربیت.
پیشنهاد کاربران
ثقافت از ماده ثقف به معنی دست یافتن بر چیزی با دقت و مهارت است ، و اگر به علم و فرهنگ ، ثقافت گفته می شود نیز به همین جهت است .