ثعلبی

/sa~labi/

لغت نامه دهخدا

ثعلبی. [ ث َ ل َ بی ی ] ( ع ص نسبی ) روباه فروش. || روباه دوز. ( مهذب الاسماء ). || منسوب است بقبیله بنی ثعلبة و صنعت پوستین روباه. ( سمعانی ).

ثعلبی. [ ث َ ل َ ] ( اِخ ) ابوعمرو. تابعی است.

ثعلبی. [ ث َ ل َ ] ( اِخ ) ابواسحاق احمدبن محمد نیشابوری. یکی از مشاهیر فقها و مفسرین. مولد او به نیشابور و در 427 هَ. ق. درگذشته است. او راست : کتاب تاریخ الانبیاء و کتاب تاج العرائس و الکشف و البیان فی تفسیر القرآن ونیز رجوع به ابی اسحاق ثعلبی و احمدبن ثعلبی شود.

ثعلبی. [ ث َ ل َ ] ( اِخ ) رجوع بعمربن بندار شود.

ثعلبی. [ ث َ ل َ ] ( اِخ ) او راست : طبقات الثعلبی الموسوی و آنرا پیش از طبقات اسنوی نوشته است. ( قاموس الاعلام ).

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ثعلب
اوراست طبقات الثعلبی الموسوی و آنرا پیش از طبقات اسنوی نوشته است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثعلبی (ابهام زدایی). ثعلبی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابواسحاق ثعلبی، ثَعْلَبی، ابواسحاق احمد بن محمد نیشابوری، مفسر برجستۀ خراسانی و صاحب دو تألیف ماندگار در تفسیر و قصص قرآنی• محمد ثعلبی، ثَعْلَبی، محمد بن حارث (نیمۀ سدۀ ۳ق/ ۹م)، مؤلف کتاب اخلاق الملوک• علی بن ابی علی ثعلبی آمدی، آمِدی، سیف الدّین ابوالحسن علی بن ابی علی بن محمد بن سالم تَغْلِبی (یا ثَعْلَبی)، طبیب، فیلسوف، متکلم و اصولی دوره عباسی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس