دیکشنری
مترجم
بپرس
ثج
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
ثج. [ ث َج ج ] ( ع مص ) روان شدن آب. || روان کردن آب و خون قربانی و جز آن. آب ریختن. شریدن آب.
فرهنگ فارسی
روان شدن آب روان کردن آب و خون قربانی و جز آن
پیشنهاد کاربران
معانی ثج روان شدن آب روان کردن آب و خون قربانی و جز آن معانی ثج می باشد.
+ عکس و لینک