ثبیت

لغت نامه دهخدا

ثبیت. [ ث َ ] ( ع ص ، اِ ) نعت از ثبات و ثبوت. || مرد دلاور. || مرد ثابت عقل. || اسب سبک و تیز رو. || ایستاده. برجای مانده. قرارگیرنده.

ثبیت. [ ث َ ] ( اِخ ) از اعلام است.

ثبیت. [ ث ُ ب َ ] ( اِخ ) ابن کثیر. محدث است.

ثبیة. [ ث ُ ب َی ْ ی َ ] ( ع اِ مصغر ) تصغیر ثُبة و یا آن ثویبة است.

فرهنگ فارسی

ابن کثیر محدث است

پیشنهاد کاربران

بپرس