ثالیل

لغت نامه دهخدا

( ثآلیل ) ثآلیل. [ ث َ ] ( ع اِ ) ج ِ ثؤلول. آژخها. ازخها و آن را به هندی سه گویند. ( غیاث اللغة ). زگیلها. || ثآلیل لسان ؛ درشتی هائی که بر بشره زبان است.

فرهنگ فارسی

جمع : تولول آژخها زگیلها. یاثالیل عصبی . توموریی که بر روی رشته های عصبی پیدا میشوند. بعضی ازاین تومورها منشای جزمنشائ عصبی دارندکه به آنها اصطلاحا نورونهای کاذب یا ثالیل عصبی کاذب نام نهاده اند ( از قبیل میکزوم ها و فیبروم ها و غیره ) . ولی بالاختصاص ثالیل عصبی حقیقی آنهایی هستند که از خود بافت عصبی منشائ میگیرند ثالیل عصبی دردهای شدید تولید میکنند. علت آنها گاهی ممکنست یک علت عفونی یا ضربه باشد. یاثالیل لسان . ( اسم ) برجستگیهای سطح زبان .
جمع ثوئ لول آژخها ازخها و آن را بهندی سه گویند زگیلها

فرهنگ عمید

( ثآلیل ) = ثؤلول

پیشنهاد کاربران

بپرس