ثات
لغت نامه دهخدا
ثات. ( اِخ ) ابن رعین. یکی از اجداد ابوخزیمه ابراهیم بن یزید ثاتی است.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
معانی ثات ثات. ( اِخ ) ناحیه ای به یمن منسوب به ذوثات. ( مراصد ) . و از آنجاست ذوثات حمیری یکی از مهتران یمن. رجوع به ذوثات شود.
ثات. ( اِخ ) ابن رعین. یکی از اجداد ابوخزیمه ابراهیم بن یزید ثاتی است. بن رعین یکی از اجداد ابو خزیمه ابراهیم ابن یزید ثاتی است معانی ثات می باشد.
ثات. ( اِخ ) ابن رعین. یکی از اجداد ابوخزیمه ابراهیم بن یزید ثاتی است. بن رعین یکی از اجداد ابو خزیمه ابراهیم ابن یزید ثاتی است معانی ثات می باشد.