تیمار

/timAr/

مترادف تیمار: اندوه، غم، اندوه گساری، غم خواری، حضانت، سرپرستی، پرستاری، توجه، اندیشه، فکر

معنی انگلیسی:
care, attendance, sorrow, [lit.] sorrow, custody, ministration, ministry, nursing, service, treatment

لغت نامه دهخدا

تیمار. ( اِ ) غم باشد و تیمار داشتن ، غم خوردن بود. ( فرهنگ جهانگیری ). غم. ( فرهنگ رشیدی ) ( شرفنامه منیری ) ( آنندراج ). رنج و اندوه. ( ناظم الاطباء ) :
از او بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی.
رودکی.
نیکی او بجایگاه بد است
شادی او بجای تیمار است.
رودکی.
من مانده به خانه در پیخسته و خسته
بیمار و به تیمار و نژند و غم خورده.
خسروانی.
شبا پدید نیاید همی کرانه تو
برادر غم و تیمار من مگر توئیا.
آغاجی.
چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه
به تیمار و عذاب اندر ابا دولت به پیکار است.
خسروی.
نسوزد دلت بر چنین کارها
بدین درد و تیمار و آزارها.
فردوسی.
شهنشاه ایران از آن شاد گشت
ز تیمار آن لشکر آزاد گشت.
فردوسی.
کنون مادرت ماند بی تو اسیر
پر از رنج و تیمار و درد و زحیر.
فردوسی.
جهان سر بسر پر ز تیمار گشت
هر آن کس که بشنید غمخوارگشت.
فردوسی.
مرا گوئی چرا گریی زاندوه
مرا گوئی چرا نالی ز تیمار.
فرخی.
امیر شاد بد و بندگان او هم شاد
مخالفان همه با گرم و انده و تیمار.
فرخی.
هر که بر او سایه فکند آن درخت
رست ز تیمار و ز کرب و حزن.
فرخی.
اگر همیشه بشادیش خواهم ای عجبی
چرا همیشه به تیمار خواهدم هموار.
عنصری.
به تنگدستی ماند همی مخالفتش
همیشه جفت بود تنگدستی و تیمار.
عنصری.
بوستان عود همی سوزد تیمار بسوز
فاخته نای همی سازد طنبور بساز.
منوچهری.
عجب دلتنگ و غمخوارم ز حد بگذشت تیمارم
تو گویی در جگر دارم دو صد یا سنج کزکانی.
منوچهری.
در این دو روزه دور زندگانی
مخر تیمار و درد جاودانی.
( ویس و رامین ).
بروز رفته ماند یار رفته
چرا داری به دل تیمار رفته.
( ویس و رامین ).
کجا چون دیده ریزد اشک بسیار
گشاده گردد از دل ابر تیمار.
( ویس و رامین ).
من ز تیم تو به تیمار گرفتار شدم
تو به تیمار مهل باز به تیم آر مرا.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

پرستاری، ونوازش ومراقبت شخص بیمار، دلسوزی
( اسم ) ۱- خدمت و غمخواری و محافظت کسی که بیمار بود تعهد. ۲- فکرواندیشه .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - خدمت و غمخواری . ۲ - فکر، اندیشه . ۳ - پرستاری .

فرهنگ عمید

۱. پرستاری، نوازش، و مراقبت از شخص بیمار یا آسیب دیده.
۲. غم خواری، دلسوزی.
۳. (اسم ) فکر، اندیشه.
۴. (اسم ) دردورنج.
* تیمار خوردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] غم خواری کردن، دلسوزی کردن: به تنها تن خویش جستم نبرد / به پرخاش تیمار من کس نخورد (فردوسی: ۵/۳۵۲ ).
* تیمار داشتن: (مصدر متعدی ) [قدیمی]
۱. خدمت، پرستاری، و غم خواری کردن.
۲. مواظب کسی یا چیزی بودن.
* تیمار کردن: (مصدر متعدی )
۱. با شال و قشو بدن اسب را مالش دادن و تمیز کردن.
۲. [قدیمی] محافظت کردن.
۳. [قدیمی] پرستاری کردن.

واژه نامه بختیاریکا

اَو رِشوُو؛ قشو؛ رِشوُو؛ خَشُو

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تیمار، زمینی که در ازای خدمات نظامی به سواره نظام عثمانی اعطا می شد.
به عبارت دیگر، تیمار گونه ای اقطاع نظامی بود که صاحب آن را به شرکت در جنگها و اعزام تعدادی سپاهی به میدان نبرد ملزم می ساخت. نخستین منبع مستند درباره نظام تیمار متعلق به زمان سلطان اورخان عثمانی (ح ۷۲۶ـ۷۶۱) است. گر چه گزارش شده که عثمان اول (۶۹۹ـ۷۲۶) نیز به سپاهیان، تیمار می داده، به نظر می رسد که این اراضی بیش تر اقطاع یا انواعی از یورت، شبیه به تیول یا اولکه بوده که اعطای آن در دولتهای ترکمن آناطولی شرقی رواج داشته است چنانکه اولکه و یورت در میان عثمانیان به معنای اقطاع موروثی باقی ماند. می توان چنین انگاشت که نظام تیمار در عثمانی از نظام اقطاع در سایر نقاط، مانند ایران و امپراتوری روم شرقی و حکومتهای ترک و مغول، تأثیر پذیرفته است، زیرا برخی از ویژگیهای تیمار عثمانی را در دوره سلجوقیان آسیای صغیر و ایران و دوره آق قوینلو و ممالیک مصر می توان یافت
تعریف
سواره نظام مالک تیمار را «تیمارلی»، «توپراقْلی سپاهی»، «ارباب تیمار» یا «سپاهی ارض» می نامیدند. سپاهی تیماردار در ازای خدمت به دولت، از رعایای خویش، عشریه و مالیات زمینی را که به او تعلق داشت دریافت می کرد که به آن «دیرلیک» می گفتند.
جایگاه سواره نظام
به طور کلی در اوضاعی که از یک سو اقتصاد پولی و خزانه مرکزی به قدر کافی توسعه نیافته بود و از سوی دیگر غالب سپاهیان را سواره نظام تشکیل می دادند، شکل گیری نظامهای زمینداری و تیمار برای حفظ و بقای سواره نظام و رده های بالای ارتش در ولایتهای امپراتوری عثمانی، اجتناب ناپذیر بود. این نظام نه تنها مُقَوِّم سازمان اداری ارتش بود، بلکه عاملی تعیین کننده در نظام زمینداری میری و مالیات بندی نیز به شمار می آمد و در تعیین پایگاه اجتماعی دهقانان و اقتصاد زراعی در دوره اوج این اقتصاد در امپراتوری عثمانی (قرن هفتم ـ دهم) نقش مؤثری داشت.
انواع تیمار
...

دانشنامه عمومی

تیمار ( به مجاری: Timár ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در سابولچ - ساتمار - برگ واقع شده است. [ ۱] تیمار ۲۱٫۸۲ کیلومتر مربع مساحت و ۱٬۲۹۳ نفر جمعیت دارد.
عکس تیمار
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

care (اسم)
توجه، غم، بیم، مواظبت، سرپرستی، تیمار، پرستاری، مراقبت، پروا، دلواپسی غم

attendance (اسم)
توجه، رسیدگی، حضور، حضار، ملازمت، همراهان، خدمت، سرپرستی، تیمار، پرستاری، ملتزمین

فارسی به عربی

حضور , عنایة

پیشنهاد کاربران

تیمار واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �تیمار� در فارسی میانه به معنای پرستاری، مراقبت، نوازش بیمار یا آسیب دیده می باشد .
�تیمار کردن� گاهی به معنای تمیز کردن و مالیدن اسب با پشم استفاده می شده است .
...
[مشاهده متن کامل]

واژه �تیمار� در متون فارسی کلاسیک، بیشتر بار عرفانی و روان شناختی دارد؛ نه تنها در حوزه پزشکی یا مراقبت جسمانی، بلکه در حوزه روح و احساس نیز بسیار پرکاربرد بوده است.
حافظ:
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست؟
هروی :
غم خوردم و تیمار کشیدم به شب و روز
ای خورده غم من، رهی و داشته تیمار
ناصر خسرو :
هر که او اندوه و تیمار تو نگزیند
تو به خیره چه خوری اندوه و تیمارش
صائب تبریزی :
خنک آن دل که ز تیمار تو خرم گردد
خرم آن سینه کز اندوه تو بی غم گردد

معنی دقیق تیمار در ابیات بالا گرفتاری و بند چیزی بودن هست که معنی ریشه کلمه یعنی بستن و بند کردن میاد. کلمه ترکی هست و در این هیچ شکی نیست. اصلا بخاطر ندونستن معنی کلمه حول و حوشی ترجمه کردند پلی شاعر در معنای درست باهاش شعر گفته
چیزی که نوشتن غم و اندوه کاملا اشتباه هست اشتباهی بزرگ بر اساس حدسیات. تیمار در این متن ها بسته بودن و در بند بودن هست که قبلا توضیح دادم از تولاماک ترکی یعنی بستن و دور چیزی نخ و طناب بستن میاد. بیت های
...
[مشاهده متن کامل]
مخرج دهخدا رو نکاه کنید تیمار در معنی در بند چیزی بودن و بسته بودن هست. مرا از تیمار این لشگر ازاد کنید یعنی منو از بند این لشگر ازاد کنید. کلی بیست هست نگاه کنید. تیمار یعنی بستن چزی به اسب و غیره. معنی دوم رسیدگی و پرستاری، معنی سوم لند و گرفتاری. به هیچ وجه معنی غم و اندوه نداره کلمه ترکی هست

کلمه تیمار و تومار یک کلمه با یک ریشه و دو تلفظ هست. واو های گرد لبی در ترکی چیزی بین واو و ی تلفظ میشوند و این حالت در ورود به فارسی بعضا به صورت واو و بعضاً به صورت ی وارد شده اند نمونه کلمه گین هست که هم گون هم گین وارد شده دوتاش یک کلمه با تلفظ گردلبی هست.
...
[مشاهده متن کامل]

در خصوص تومار و تیمار هم همین اتفاق افتادن. ریشه کلمه تولاماک هست یعنی پیچاندن و بستن که منظور در یکی بستن افسار و زین و اماده سازی اسب هست و در دیگری پیچاندن و بستن نامه هست. در دوتاشم عمل بستن و اماده سازی هست. تومار چیه. نامه بلندی که به شکل لوله ای مثل قدیم تابانده شده و با یک نخ در اطرافش ارسال میشود. به این تومار گفته میشود که معنی بلند بودن تومار هم از اینجا میاد. در ترکی تولاماک یعنی نخی یا چیزی رو دور چیزی تاباندن، بستن، کشیدن، که تومار هم از همین ریشه هست،
tumar
با دو نقطه بالای یو چون گرد لبی تلفظ میشه. معنی رسیدگی و مراقب از اسب هم معانی ثانوی هستند که بوجود امده اند. در هر کلمه ای باید ابتدا معنای تحت اللفظی رو پیدا کرد نه معانی ثانوی

ترکی استانبولی core:
۱. به بیمار ( بیم آر ) میگن خسته از خستن فارسی
۲. به بیمارستان میگن خسته خانه از فارسی
به پزشک میگن حکیم از عربی
به پرستار میگن همشیره ( پیش از اینکه دوباره یه بامبولی در بیاری بگم زبان ترکی به هیچ وجه چیزی به نام پیشوند نداره )
...
[مشاهده متن کامل]

به به درمان میگن درمان از فارسی
تو فرهنگ رسمی ترکیه هم همه اینا همینجوری یاد شدن
حالا اگر تو دولت ترکیه برات گواه نیست این دیگه مشکل خودته
نه ببین همش جعل انگلیسه🤡

هزارسال پیش ما سرآمد پزشکی جهان بودیم
هزارسال پیش ما زکریای رازی و ابن سینا رو داشتیم
هزارسال پیش شاعران ما برای ما از بیمارستان و پزشکی سرودن
بعد میگه بیمار یه واژه ساختگیه بر وزن تیمار که تورکیه🤡
...
[مشاهده متن کامل]

۲۵۹۷باری هم که شاعران فارسی و ده ها باری هم که رودکی و فردوسی ( پدران شعر فارسی ) از این واژه بهره بردن همش جعلیات انگلیسه🤡
آخ ای کاش من اعتماد به نفس شمارو داشتم جناب
ای ای ای. . .

واژگان پیرامون پزشکی در زبان فارسی
کاربرد واژه بیمار در ادب فارسی ( بیم آر، کسی که ترس داره )
نبینی بدان شهر بیمار کس
یکی بوستان بهشتست و بس ( فردوسی )
کرا بودی از درد بیمار تن
بشستی بدان آب در خویشتن ( اسدی توسی )
...
[مشاهده متن کامل]

ما خستگانیم و تویی صد مرهم بیمار ما
ما بس خرابیم و تویی هم از کرم معمار ما ( مولانا )
کاربرد واژه بیمارستان در ادب فارسی
به اهواز کرد آن سیم شارستان ( شهرستان )
بدو اندرون کاخ و بیمارستان ( فردوسی )
. . . و اندر حکایات معروف است که شبلی را به تهمت جنون اندر بیمارستان بازداشتند گروهی به زیارت وی آمدند پرسید. . . ( هجویری )
. . . اسمعیل احمد ابراهیم به رسم پرسش به منزل میرزا جعفر که بیمارستان ماست آمده. . . ( یغمای جندقی، حتی زمان قاجارها هم مردم میدونستن بیمارستان چیه! )
کاربرد واژه پزشک در ادب فارسی
شاه وخت کو اژ کو آیی؟ من وخت کو بیزیشکیم اژ بابل زمین
برگردان: شاه بدو گفت از کجایی آیی؟ من گفتم پزشکی از بابل زمینم ( یک متن به پهلوی اشکانی )
بر روی پزشک زن میندیش
چون هست درست بیسیارت. ( رودکی )
همه دیده ها زو شده پرسرشک
جگر پر ز خون شد نه پیدا پزشک ( فردوسی )
بیدوائی که دید آن بیمار
گشت چندین پزشک در تیمار ( نظامی گنجوی )
بله دوستان
دروغگویی همینقد آسونه برای این جماعت
میگن بیمار و بیمارستان و پزشک واژگانی هستن که زمان پهلوی به فارسی افزوده شدن درحالی ۱۰۰۰سال پیش فردوسی برای ما هم از بیمار گفته هم از بیمارستان و هم از پزشک و هم از جرح ( خستگی )
اگر انسان مطمئن باشه که سوی روبه روش نمیره درباره گفتش پژوهش کنه همینقد آسون مانند امثال بهنام رضایی دروغ مینویسه ککشم نمیگزه

خسته نشدی اینقد دروغ گفتی؟
چرا یکم انگشت فرسایی نمیکنی که پیش از دیدگاه گذاری یه جست و جوی ساده در ادب فارسی بکنی ببینی واژه استفاده شده یا نه بعد چرت و پرت بگی؟
سایت گنجور که تازه بخش زیادی از ادب فارسی رو در بر نگرفته اگر توش واژه بیمار رو جست و جو کنی شمار باور نکردنی ۲۵۹۷ نتیجه میاره
...
[مشاهده متن کامل]

عجب!
شاعران ایرانی از رودکی سمرقندی تا تا شاعران مشروطه که واپسین شاعران گنجور هستن ۲۵۹۷ بار از بیمار بهره بردن ولی به هرحال واژه جدید و بی معناست و ۱۰۰سال قدمت داره
شگفت شگفت شگفت!

چیزی به اسم پهلوی همش ترکیه اچرمک یعنی خوردن و نوشیدن شده چریدن توی فارسی اکثر فعلهای ترکی با حذف الف ابتدا اومدن. ازدی، زدی، اخوندی شده خوندی، اچردی شده چریدی، استندی شده ستندی
کلمه باتوجه به ورودش از ترکی در فارسی با معانی مختلفی استفاده شده که همدیگر رو نقض میکنند و ابن خودش گویای وام واژه بودن کلمات هست
دلاور نبرد ایچ تیمار مرگ
میان بست بر جنگ و پیکار گرگ
شاعرا خیلی هاشون مشخصه تورک بودند خیلی وقتها شعر رو با کلمات خاص ترکی تکمیل میکردند تعمدا شعر بالا. دلاور نبرد بخور تیمار مرگ که بجاش از کلمه ایچ ترکی بعنی نوشیدن استفاده کرده
داداش تیمار ربطی به غم و اندوه نداره، یا معنیشو اشتباه برداشت میکنید با تیمار شما با تیمار ترکی فرق داره طرف توی روز روشن همه کلمات ترکی رو میگه فارسی تازه از روی تیمار کلمه ساختگی بیمار رو درست کرده باهاش
...
[مشاهده متن کامل]
میاد کلاس هم میزاره، این جماعت همشون متقلب هستن از بزرگ و کوچک، این پهلوی کو نسخ خطیش، کجا به دست اومده، چجوری تا الان مونده. دست کی بوده. یک کتاب یا نوشته که از قدیم بمونه مشخص هست از کجا به دست رسیده. کدوم کتابخونه دولت بود. هیچ جوابی وجود نداره نشسته توی کلکته با کمک انگلیسی ها سره نویسی کرده . ابنم یک نوع حمله به فرهنگ و زبان دیگران و سرقت ادبی هست.

تیمار و تیمارلاماک ترکی هست کلمه بیمار جدید الساخت هست. از روی همین کلمه تیمار بیمار رو ساختند، قبلا فقط کلمه مریض استفاده میشد، قدمت کلمه بیمار صد ساله . بدون معنی ریشه ای هست یعنی صرفا بر وزن تیمار ساخته
...
[مشاهده متن کامل]
شده، حالا جالبه طرف اومده میگه دوتاشم هم فارسیه نه عزیز تیمار ترکی هست برای حیوانات استفاده میشه. تیمار به اب و علف دادن به اسب، بستن زین و حاضر کردن برای سفر تیمار گفته میشه با تیکمک یعنی وصل کردن از یک ریشه هست

تیمار از دو بخش "تی "به معنی چشم و "مار" به مانای مادر ساخته شده است که میشود با دیده و چشم مادرانه نگهداری و دیده بانی کردن
کلمه پارسی به معنای درمان و مراقبت معادل عربی آن اقطاعه که در زمان سلجوقی به آن ایکتا میگفتند.
مدلی از تقشیم اراضی و جمع آوری مالیات در دوران عثمانی است که اراضیدر اختیار دولت ابتدا که به سپاهیان و بعدها به افرادی همچون وزرا، بیگلربیگی ( امیرالامرا ) ، دیزدار ( فرمانده قلعه ) و جبجی باشی ( مسئول تدارکات و اسلحه ) و مامورین دولت در صورتیکه ارزش اموال یکسالشان کمتر از بیست هزار سکه میبوده برای گذران سال اعطا میگشت میگویند. در عهد عثمانی اراضی در برابر معاش میان گروهان نامبرده توزیع و این گروه اراضی رو به مردمان عادی ( رعیت و روستائیان ) کرایه داده و کسب درآمد میکردند. میان طرفین این رابطه، صاحبان زمین و تولید کننده روی زمین قراردادهایی سه ساله منعقد میشد و تا قبل از پایان سه سال کشاورز حق رها کردن کشت روی زمین را نداشته . این رعیا در زمان جنگ نیز بعنوان زیر مجموعه همین صاحبان زمین در جنگ شرکت میکردند ( سیستمی تا حدودی مشابه به نظام فئودالیسم اروپای قرون متوسطه ) . این سیستم درنهایت در سنه ۱۸۳۹ با فرمان تنظیمات سلطان عبدالمجید که از علاقه مندان به جنبش مدرنیسم اروپایی بود منقضی گردید.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع:
منبع اول ویکی پدیا ترکی tenzimat fermani
منبع دوم cnn t�rk

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

تیمارتیمارتیمارتیمارتیمار
غُصه.
تیمار خوردن:عضه خوردن
اما
تیمار کردن:غصه از کسی بردن. تسلی دادن
تیمارستان:محل تسلیت و آرامش روان
غم اندوه
تیمار کلمه ای تورکی است که از فعل تومارلاماق گرفته شده است که معنی نوازش به ویژه در حیوانات را می دهد و در اسب با شانه مخصوص انجام می شود به خاطر همین در فارسی با فعل کمکی به کار می رود تیمار کردن
زبان ترکی حتا یک واژه ترکی ندارد ، بگذریم ، تیمار و بیمار و . . . واژه های ایرانی اند و در پهلوی و اوستایی هم بکار برده می شدند ، کمی جستجو کنید ، زبان ترکی حتا یک واژه ترکی ندارد و همه واژه هایش ، ایرانی ، عربی چینی و مغولی اند ، یک چیزی مسل زبان اردو است .
اندوه و غم
تیمار
گردون : آسمان
سراسیمه :بی تاب
فرجام :آخر
نخجیر : آشکار
معنی کلمات
تیمار
نوازش
تیمار صد در صد کلمه ترکی است
هر واژه مار داشته باشه ترکیه؟😂
هرواژه ای لان داشته باشه ترکیه؟؟🤣
پس واژه ی الان، مفعولان، کلان، اعلان و. . . . که عربی هستند ترکیه؟😂😂یکم به سطح آگاهی خود بیفزایید ، هرکسی می تواند این ادعا راداشته باشد از بچه ی یک ساله تا پیرمرد صد ساله. زبان آغوزی خود یک لهجه ای از چینی، عربی، وفارسیست ، از هنگامی که نام آغوزی به ترکی تغییر یافت این ادعا های تهی هم بوجود آمد🙃
...
[مشاهده متن کامل]

تیماریدن کسی.
تیمار به معنای غم خواری ، پرستاری
غمخواری و دلسوزی
تیمار به معنای بیمار داری کردن
تیمار به معنای شانه زدن اسب
تیمار به معنای غم اندوه غصه
دکتر کزازی در مورد واژه ی " تیمار" می نویسد : ( ( تیمار به معنی رنج و اندوه در همین ریخت در پهلوی بکار می رفته است. ) ) نامه ی باستان ص199.
"تیمار" باتلفظ /timAr/ ، واژه ی پهلوی هست . ومعنی های
مختلف دارد : 1️⃣اندوه، غم ، ناراحتی 🥺😭. 2️⃣فکر ، اندیشه 🤔. 3️⃣ خوردن غم کسی یا چیزی ( غم خواری ) ، دلسوزی کردن
برای کسی یا چیزی . 4️⃣مراقبت کردن از کسی یا چیزی ، مواظبت
...
[مشاهده متن کامل]

کردن از کسی یا چیزی، توجه کردن به کسی یا چیزی، پرستاری
کردن از کسی یا چیزی .
💊Doping 💊کلمه ی "تیمار" طبق معنی های 3️⃣و4️⃣، اسم مصدر می باشد.
یعنی در ظاهر به شکل مصدر نیست . دقیق ترظاهرش مثل
کلمات :خوردن ، چریدن، پریدن ، خواندن و. . . نیست .
❗BUT ❗ معنی ومفهومش ، معنی ومفهوم مصدر هست .
به این گونه کلمات "اسم مصدر "می گویند . که با "مصدر "
متفاوت هست . [جون هر کی دوست داری یکی ندون این دوتا
رو . به خداباهم فرق دارن !]🙅‍♀️🙅‍♀️🙅‍♀️🚫●•●.
🟡"تیمار " مصدر نیست بلکه *اسم مصدر *هست . 🟠👩‍⚕️

پرستاری کردن
تیمار در زبان آذری از مصدر تومارلاماق گرفته شده است به همان معنای نوازش مخصوصا نوازش حیوانات مثل دست کشیدن روی گربه و شانه زدن اسب و گاو با یک دسته خار شبیه جارو که با این کار بین حیوان و انسان الفت بیشتر می شود و هم موی حیوان تمیز می شود و معنی اصطلاحی آن پرستاری است . چیزی شبیه ناز کردن
.
غم ، حمایت و نگاهداشت ، توجّه 🌗🌗
شونه زدن اسب
درمان
در زبان لری بختیاری به معنی
تی؛؛چشم
مار::مادر
Ti Mar
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)