در پیج های تاریخی ، ادعایی نادرست از روی ناآگاهی از طرف افرادی بیان میشود که موجب سردرگمی اشخاص دیگری شده. به اینصورت که به اشتباه خود را نواده ی حاجی محمدبگ معرفی میکنند.
بحث بیان صحیح تاریخست وگرنه نواده ی شخص خاصی بودن معیار برتری بر دیگران نیست. و لقب و نسب هیچ ارزشی ندارد.
... [مشاهده متن کامل]
محمدبگ یادر بعضی اسناد حاجی محمدبگ ، دارای چند فرزند دختر و پسر بوده که ارشد آنها احمدبگ بوده .
الله مرادبگ ، مصطفی بگ و چند نفر دیگر نیز پسران حاجی محمد بگ بوده که اسامی آن چند نفر نیز قرارست در کتاب تاریخ تیلکو توسط جناب محمد مرادی اعلام شود. جناب مرادی از نواده های الله مرادبگ فرزند حاجی محمدبگ هستند.
از دختران محمد بگ میتوان به مرحومه ماهجبین خانم جده ی خوانین سرشیو اشاره کرد.
قبلا به منظور عدم افشای اطلاعات ارزشمند کتاب، اسامی افراد به صوابدید جناب مرادی ، پس و پیش شده و قرار بر این بود که اسامی درست افراد و همچنین شجره ی واقعی ، در کتابشان اعلام شود.
غیر از افرادی که هویت آنان امروزه مشخصست، کس دیگری از اولاد حاجی محمدبگ نبوده و چنین ادعاهایی در پیج های اینستاگرامی و مجازی اشتباهست و پافشاری بر این ادعا که گاها با مشاجره با تیلکویی های ساکن عراق همراه بوده صحیح نیست.
بحث بیان صحیح تاریخست وگرنه نواده ی شخص خاصی بودن معیار برتری بر دیگران نیست. و لقب و نسب هیچ ارزشی ندارد.
... [مشاهده متن کامل]
محمدبگ یادر بعضی اسناد حاجی محمدبگ ، دارای چند فرزند دختر و پسر بوده که ارشد آنها احمدبگ بوده .
الله مرادبگ ، مصطفی بگ و چند نفر دیگر نیز پسران حاجی محمد بگ بوده که اسامی آن چند نفر نیز قرارست در کتاب تاریخ تیلکو توسط جناب محمد مرادی اعلام شود. جناب مرادی از نواده های الله مرادبگ فرزند حاجی محمدبگ هستند.
از دختران محمد بگ میتوان به مرحومه ماهجبین خانم جده ی خوانین سرشیو اشاره کرد.
قبلا به منظور عدم افشای اطلاعات ارزشمند کتاب، اسامی افراد به صوابدید جناب مرادی ، پس و پیش شده و قرار بر این بود که اسامی درست افراد و همچنین شجره ی واقعی ، در کتابشان اعلام شود.
غیر از افرادی که هویت آنان امروزه مشخصست، کس دیگری از اولاد حاجی محمدبگ نبوده و چنین ادعاهایی در پیج های اینستاگرامی و مجازی اشتباهست و پافشاری بر این ادعا که گاها با مشاجره با تیلکویی های ساکن عراق همراه بوده صحیح نیست.
ناگفته نماند که محمدامین زکی بگ که یکی از مفسرین شرفنامه بوده ، در توضیح امارت گلواخی هیچ اشاره ای به کتاب شرفنامه ندارد و تنها بدون ذکر منبع میگوید؛ اولین موسس آنها شخصی به نام عباس آغای گلباغی استاجلو بوده که در زمان بگه بیگ اردلان و شاه طهماسب صفوی میزیسته.
... [مشاهده متن کامل]
نکته ی عدم اشاره ی زکی بگ به شرفنامه در مورد گلواخی اینست که در توضیح دیگر امارت ها در همه ی موارد ابتدا نام شرفنامه را ذکر کرده و اگر اسم عشیرتی در این کتاب وجود نداشته ، حتی الامکان به این موضوع اشاره کرده و گفته؛ اسم این طایفه توسط شرفخان ذکر نشده .
البته امکان دارد مرحوم زکی بگ همان نسخه ای که توسط ماموستا هژار ترجمه شده را مشاهده کرده باشد اما به دلیل تفاوت این نسخه با دیگر نسخه های اصلی شرفنامه راجع به گلواخی، از ذکر منبع خودداری کرده.
قبلا به اشتباه گفته شد که این نسخه ی دستکاری شده مربوط به پنجاه سال قبلست ، اما تاریخ این نسخه ی جعلی بیشتر از پنجاه سال بوده و توسط شخصی به نام علی عه ونی در ۹۰ سال قبل تفسیر شده . همان طور که جناب ماجد مردوخ روحانی مشرح شرفنامه ی ماموستا هژار ، جعلیات این نسخه را توضیح داده . اسم ایشان را در بندهای قبلی به اشتباه فاروق مردوخ نوشته ام.
... [مشاهده متن کامل]
نکته ی عدم اشاره ی زکی بگ به شرفنامه در مورد گلواخی اینست که در توضیح دیگر امارت ها در همه ی موارد ابتدا نام شرفنامه را ذکر کرده و اگر اسم عشیرتی در این کتاب وجود نداشته ، حتی الامکان به این موضوع اشاره کرده و گفته؛ اسم این طایفه توسط شرفخان ذکر نشده .
البته امکان دارد مرحوم زکی بگ همان نسخه ای که توسط ماموستا هژار ترجمه شده را مشاهده کرده باشد اما به دلیل تفاوت این نسخه با دیگر نسخه های اصلی شرفنامه راجع به گلواخی، از ذکر منبع خودداری کرده.
قبلا به اشتباه گفته شد که این نسخه ی دستکاری شده مربوط به پنجاه سال قبلست ، اما تاریخ این نسخه ی جعلی بیشتر از پنجاه سال بوده و توسط شخصی به نام علی عه ونی در ۹۰ سال قبل تفسیر شده . همان طور که جناب ماجد مردوخ روحانی مشرح شرفنامه ی ماموستا هژار ، جعلیات این نسخه را توضیح داده . اسم ایشان را در بندهای قبلی به اشتباه فاروق مردوخ نوشته ام.
مورخ در صفحه ی ۱۸۹ کتاب مشار الیه در مورد طایفه ی گلواخی توضیح داده و مینویسد ؛ از طرف قلعه چوالان سلیمانه در زمان شاه طهماسب صفوی به کردستان ایران آمده و معاریف و بزرگان آنان نزدحکام اردلان کردستان ساکن شده اند . و شخص معروفی در میان این طایفه ظهور نکرده، و حالیا بزرگ آنان کدخدا حسن نامیست. ( این روایت در یکی از دو کتاب حدیقه ی ناصریه یا تحفه ی ناصری نیز ذکر شده ) .
... [مشاهده متن کامل]
علاوه بر عیان بودن جعل چند صفحه ی مضاف به کتاب شرفنامه که در مورد گلواخی نوشته شده و مرحوم ماموستا هژار آن را ترجمه کرده ، تمام نویسندگان و مفسران کتب تاریخی قبل از ماموستا هژار که نسخه های شرفنامه را در اختیار داشته و به آن استناد کرده اند، هیچ گاه این توضیحات شرفخان بتلیسی در مورد گلواخی را ندیده اند . چون ابدا چنین حاکمیت مشهوری برای طایفه ی محترم گلواخی در کتاب شرفنامه وجود نداشته و پنجاه سال قبل این چند صفحه ی جعلی به کتاب شرفنامه اضافه شد.
بعد از ماموستا هژار در طول تاریخ بشریت، دومین نویسنده ای که این ادعاها را با استناد به همان ترجمه ی شادروان هژار تکرار نموده، جناب خالد احمدی یکی از خانزاده های گلواخی میباشدکه در کتابش به نام 'وقایع فرمانروایی گلواخی ها ' این توضیحات ساختگی را تکرار کرده بدون آنکه به توضیحات جناب فاروق مردوخ در پاورقی شرفنامه ی هژار در مورد جعلی بودن این صفحات اشاره کند. و یا متن دیگر نسخ اصلی شرفنامه ، که یک کلمه هم در مورد گلواخی در آن وجود ندارد.
مرحوم ماموستا هژار ابدا از این جعل خبر نداشته و اشتباها این نسخه را ترجمه کرده. چون ایشان جزو نویسنده های نابغه و پاکسرشت کورد بوده اند.
طایفه ی گلواخی از اکراد اصیل بوده و هیچ ربطی به ایل استاجلوی مغولستان ندارند . اما این واقعیت را نیز باید پذیرفت که بعد از هجوم قاجار ، صاحب اسم و رسم و املاک شده ، و صاحب اصلی این املاک، بگزاده های اردلان تیلکو بوده اند. همانند دیگر طوایف کوردتبار کلهر خورخوره، دونار ، همه ویسی ، فیض الله بیگی ، خوانین چرا غ ویسی و سرشیو ، گلالی و ده ها عشیره ی دیگر که کدخدای بگزاده های باشماخ بوده اند.
... [مشاهده متن کامل]
علاوه بر عیان بودن جعل چند صفحه ی مضاف به کتاب شرفنامه که در مورد گلواخی نوشته شده و مرحوم ماموستا هژار آن را ترجمه کرده ، تمام نویسندگان و مفسران کتب تاریخی قبل از ماموستا هژار که نسخه های شرفنامه را در اختیار داشته و به آن استناد کرده اند، هیچ گاه این توضیحات شرفخان بتلیسی در مورد گلواخی را ندیده اند . چون ابدا چنین حاکمیت مشهوری برای طایفه ی محترم گلواخی در کتاب شرفنامه وجود نداشته و پنجاه سال قبل این چند صفحه ی جعلی به کتاب شرفنامه اضافه شد.
بعد از ماموستا هژار در طول تاریخ بشریت، دومین نویسنده ای که این ادعاها را با استناد به همان ترجمه ی شادروان هژار تکرار نموده، جناب خالد احمدی یکی از خانزاده های گلواخی میباشدکه در کتابش به نام 'وقایع فرمانروایی گلواخی ها ' این توضیحات ساختگی را تکرار کرده بدون آنکه به توضیحات جناب فاروق مردوخ در پاورقی شرفنامه ی هژار در مورد جعلی بودن این صفحات اشاره کند. و یا متن دیگر نسخ اصلی شرفنامه ، که یک کلمه هم در مورد گلواخی در آن وجود ندارد.
مرحوم ماموستا هژار ابدا از این جعل خبر نداشته و اشتباها این نسخه را ترجمه کرده. چون ایشان جزو نویسنده های نابغه و پاکسرشت کورد بوده اند.
طایفه ی گلواخی از اکراد اصیل بوده و هیچ ربطی به ایل استاجلوی مغولستان ندارند . اما این واقعیت را نیز باید پذیرفت که بعد از هجوم قاجار ، صاحب اسم و رسم و املاک شده ، و صاحب اصلی این املاک، بگزاده های اردلان تیلکو بوده اند. همانند دیگر طوایف کوردتبار کلهر خورخوره، دونار ، همه ویسی ، فیض الله بیگی ، خوانین چرا غ ویسی و سرشیو ، گلالی و ده ها عشیره ی دیگر که کدخدای بگزاده های باشماخ بوده اند.
کتاب کمیاب ایلات و عشایر کرد در کردستان اردلان، از طریق جستجوی فارسی در گوگل یافت نمیشود. اما برای اشخاصی که به مطالعه ی این کتاب علاقمندند از طریق تایپ به کوردی میتوانند کتاب را دانلود کنند درج عین عبارت مقابل >>[[ هۆز و تیره و تایفه ی کورد له کوردستانی ئه رده ڵان میرزا شکرالله سنندجی]] . . وارد صفحه شده و روی' داگرتن' کلیک شود .
... [مشاهده متن کامل]
اصل نسخه ی کتاب به زبان فارسیست. آقای انور سلطانی در سال ۲۰۰۶ میلادی آن را در سلیمانیه ی عراق به کوردی ترجمه نموده و متن نسخه به هردو زبان فارسی و کوردی در این فایل پی دی اف گنجانده شده . ( صفحه اول تا ۱۳۶ بخش کوردی . از صفحه ی ۱۳۶ تا انتها بخش فارسی )
اهمیت این کتابچه به دلیل اشاره به همپیمانی حاجی محمدبگ باشماخ با کریم خان زند و همچنین ذکر اصالت و خاستگاه طوایف زیادی میباشد. هرچند که امانتداری و صداقت نویسنده ی اصلی این کتاب به دلیل سانسور و اجبار قاجاری ها تایید نمیشود.
... [مشاهده متن کامل]
اصل نسخه ی کتاب به زبان فارسیست. آقای انور سلطانی در سال ۲۰۰۶ میلادی آن را در سلیمانیه ی عراق به کوردی ترجمه نموده و متن نسخه به هردو زبان فارسی و کوردی در این فایل پی دی اف گنجانده شده . ( صفحه اول تا ۱۳۶ بخش کوردی . از صفحه ی ۱۳۶ تا انتها بخش فارسی )
اهمیت این کتابچه به دلیل اشاره به همپیمانی حاجی محمدبگ باشماخ با کریم خان زند و همچنین ذکر اصالت و خاستگاه طوایف زیادی میباشد. هرچند که امانتداری و صداقت نویسنده ی اصلی این کتاب به دلیل سانسور و اجبار قاجاری ها تایید نمیشود.
روایاتی شفاهی و سینه به سینه در مورد دو نفر تا بحال هم بر سر زبان هاست.
اول در مورد زنی به نام شاه پسندنامه که در سند تقسیم سهم الارث فرزندان احمد بگ ، نامش به چشم میخورد به طوری که سهم الارث خود از شش دانگ قریه ی باشماق و جمع محال تیلکو را به شش پسر احمدبگ هبه نموده به نام های غلامرضابگ ، عبدالرضابگ ، محمدبگ ، جمشیدبگ ، مرتضی قلی بگ و امامقلی بگ. ( بر اساس روایتی ضعیف امامقلی بگ همان ولی دیوانه شاعر معروف میباشدکه آواره ی عراق شده ) .
... [مشاهده متن کامل]
تصویری در فضای مجازی تحت نام غیر واقعی زاراخان هموند دست به دست میشود . این تصویر متعلق به شاه پسندنامه میباشد که همسر احمد بگ اعظم باشماخ بوده و بعد از فوت احمد بگ ، به مدت چهار سال حاکم تیلکو میشود.
بر اساس روایتی شفاهی ، به دلیل طمع دیگر بگزاده های تیلکو برای حاکمیت منطقه ، ایشان اعلام میکنند که پسر ارشدش به سن قانونی و بلوغ رسیده و حاکمیت منطقه متعلق به غلامرضابگ میباشد. و فرزندش را به حکومت منطقه منسوب میکند. بعد از فوت یا کشته شدن غلامرضابگ ، برادرش به نام عبدالرضابگ آخرین حاکم منطقه میشود.
روایت دوم در مورد شخصی به نام نادربگ فرزند غلامرضابگ میباشد که طبق روایت ریش سفیدان باشماخ ، در حمله ی گلواخی ها کشته شده . بر طبق کتب حدیقه ی ناصری ، تحفه ی ناصریه و تاریخ آیت الله مردوخ پس از نزاعی بین طایفه ی دونار و گلواخی ، جنگی در منطقه شروع شده و گلواخی ها به باشماخ هم یورش برده اند و نادربگ در جنگی چند روزه ، نیروهای گلواخی را از باشماخ رانده و در محلی نزدیک باشماخ کشته میشود. این مکان تا بحال هم به اسم نادربگ معروف میباشد.
گویا قبل از این واقعه ، در حمله ی نادربگ برای بازپس گیری دوازده روستای محال تیلکو که توسط ایل افشار تکاب تصرف شده بوده ، نادربگ توسط افشارها اسیر شده . سپس طبق صلحنامه ای که توسط شاه پسندنامه برای نجیبه سلطان افشار نوشته شده ، سبب آزادی نوه اش یعنی نادر بگ میشود.
در دو کتاب تحفه ی ناصریه و حدیقه ی ناصری ، به جمع آوری نیروهای قاجار در کردستان ، آذربایجان و کرمانشاه به دستور ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه برای حمله به تیلکو اشاره شده. تحت نام اتمام ، انهدام و قلع و قمع طایفه ی تیلکویی ( شامل بگزاده ی باشماخ ، دونار ، همه ویسی و . . .
دومین حمله ی گسترده ی قاجار به محال تیلکو و حذف هویت بگزاده های باشماخ ) .
ایل گلواخی ، طبق چند منبع از جمله ایلات و عشایر کرد در کردستان اردلان، تحفه ی ناصریه یا حدیقه ی ناصری ، از قلاچوالان سلیمانیه در زمان صفویه به منطقه ی اوباتو مهاجرت کرده و طبق دستور حاکم اردلان ، کدخدای این ناحیه میشوند. در هیچ کتاب واقعی قبل از ۱۵۰ سال به گلواخی اشاره ای نشده .
هژار موکریانی اشتباها، نسخه ای تحریفشده از شرفنامه ی بتلیسی را به کوردی ترجمه نموده که در آن نسخه به دروغ ، گلواخی را به ایل استاجلوی مغولستان منتسب کرده و در کنار مغولی بودن گلواخی ها ، برایشان نسب سازی عجیب و حکمرانی مستقل انجام شده تا بزرگانشان را به سکوت وادارند و حاکمیت اسم و رسم دارشان را بر اصالت مغولی ترجیح دهند.
این چند صفحه در مورد گلواخی ، در هیچکدام از نسخ شرفنامه وجود ندارد . جناب مردوخ که کتاب هژار موکریانی را تشریح کرده در پاورقی صفحه میگوید این نسخه ی شرفنامه که متاسفانه توسط مرحوم موکریانی ترجمه شده جعل مطلق بوده و این چند صفحه که در کتاب شرفنامه جاساز شده نه با رسم الخط شرفخان مطابقت دارد و نه تاریخ حوادثش با دوران زندگانی مورخ مطابقت دارد و توسط شخصی ناشی جعل شده که حتی با رسم الخط فارسی قدیم هم آشنایی نداشته.
اطلاعات تکمیلی در مورد بعضی اسناد ذکر شده و تصویر منتسب به َزاراخان یا همان شاه پسندنامه در پیج اینستاگرامی hamawand2020 موجودست.
شاه پسندنامه همسر احمدبگ بوده نه خواهرش . این اطلاعات اشتباه در پیج های مجازی نباید باعث سردرگم نمودن مردم شود.
اول در مورد زنی به نام شاه پسندنامه که در سند تقسیم سهم الارث فرزندان احمد بگ ، نامش به چشم میخورد به طوری که سهم الارث خود از شش دانگ قریه ی باشماق و جمع محال تیلکو را به شش پسر احمدبگ هبه نموده به نام های غلامرضابگ ، عبدالرضابگ ، محمدبگ ، جمشیدبگ ، مرتضی قلی بگ و امامقلی بگ. ( بر اساس روایتی ضعیف امامقلی بگ همان ولی دیوانه شاعر معروف میباشدکه آواره ی عراق شده ) .
... [مشاهده متن کامل]
تصویری در فضای مجازی تحت نام غیر واقعی زاراخان هموند دست به دست میشود . این تصویر متعلق به شاه پسندنامه میباشد که همسر احمد بگ اعظم باشماخ بوده و بعد از فوت احمد بگ ، به مدت چهار سال حاکم تیلکو میشود.
بر اساس روایتی شفاهی ، به دلیل طمع دیگر بگزاده های تیلکو برای حاکمیت منطقه ، ایشان اعلام میکنند که پسر ارشدش به سن قانونی و بلوغ رسیده و حاکمیت منطقه متعلق به غلامرضابگ میباشد. و فرزندش را به حکومت منطقه منسوب میکند. بعد از فوت یا کشته شدن غلامرضابگ ، برادرش به نام عبدالرضابگ آخرین حاکم منطقه میشود.
روایت دوم در مورد شخصی به نام نادربگ فرزند غلامرضابگ میباشد که طبق روایت ریش سفیدان باشماخ ، در حمله ی گلواخی ها کشته شده . بر طبق کتب حدیقه ی ناصری ، تحفه ی ناصریه و تاریخ آیت الله مردوخ پس از نزاعی بین طایفه ی دونار و گلواخی ، جنگی در منطقه شروع شده و گلواخی ها به باشماخ هم یورش برده اند و نادربگ در جنگی چند روزه ، نیروهای گلواخی را از باشماخ رانده و در محلی نزدیک باشماخ کشته میشود. این مکان تا بحال هم به اسم نادربگ معروف میباشد.
گویا قبل از این واقعه ، در حمله ی نادربگ برای بازپس گیری دوازده روستای محال تیلکو که توسط ایل افشار تکاب تصرف شده بوده ، نادربگ توسط افشارها اسیر شده . سپس طبق صلحنامه ای که توسط شاه پسندنامه برای نجیبه سلطان افشار نوشته شده ، سبب آزادی نوه اش یعنی نادر بگ میشود.
در دو کتاب تحفه ی ناصریه و حدیقه ی ناصری ، به جمع آوری نیروهای قاجار در کردستان ، آذربایجان و کرمانشاه به دستور ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه برای حمله به تیلکو اشاره شده. تحت نام اتمام ، انهدام و قلع و قمع طایفه ی تیلکویی ( شامل بگزاده ی باشماخ ، دونار ، همه ویسی و . . .
دومین حمله ی گسترده ی قاجار به محال تیلکو و حذف هویت بگزاده های باشماخ ) .
ایل گلواخی ، طبق چند منبع از جمله ایلات و عشایر کرد در کردستان اردلان، تحفه ی ناصریه یا حدیقه ی ناصری ، از قلاچوالان سلیمانیه در زمان صفویه به منطقه ی اوباتو مهاجرت کرده و طبق دستور حاکم اردلان ، کدخدای این ناحیه میشوند. در هیچ کتاب واقعی قبل از ۱۵۰ سال به گلواخی اشاره ای نشده .
هژار موکریانی اشتباها، نسخه ای تحریفشده از شرفنامه ی بتلیسی را به کوردی ترجمه نموده که در آن نسخه به دروغ ، گلواخی را به ایل استاجلوی مغولستان منتسب کرده و در کنار مغولی بودن گلواخی ها ، برایشان نسب سازی عجیب و حکمرانی مستقل انجام شده تا بزرگانشان را به سکوت وادارند و حاکمیت اسم و رسم دارشان را بر اصالت مغولی ترجیح دهند.
این چند صفحه در مورد گلواخی ، در هیچکدام از نسخ شرفنامه وجود ندارد . جناب مردوخ که کتاب هژار موکریانی را تشریح کرده در پاورقی صفحه میگوید این نسخه ی شرفنامه که متاسفانه توسط مرحوم موکریانی ترجمه شده جعل مطلق بوده و این چند صفحه که در کتاب شرفنامه جاساز شده نه با رسم الخط شرفخان مطابقت دارد و نه تاریخ حوادثش با دوران زندگانی مورخ مطابقت دارد و توسط شخصی ناشی جعل شده که حتی با رسم الخط فارسی قدیم هم آشنایی نداشته.
اطلاعات تکمیلی در مورد بعضی اسناد ذکر شده و تصویر منتسب به َزاراخان یا همان شاه پسندنامه در پیج اینستاگرامی hamawand2020 موجودست.
شاه پسندنامه همسر احمدبگ بوده نه خواهرش . این اطلاعات اشتباه در پیج های مجازی نباید باعث سردرگم نمودن مردم شود.
کتاب خواجه ی تاجدار یا شرح زندگانی آقا محمدخان قاجار در دو جلد تدوین شده و ذبیح الله منصوری طبق ادعای خودش، آن را از روی نسخه ی فرانسوی نویسنده ای مجهول الحال به نام ژان گور به فارسی ترجمه کرده. متن کتاب آمیخته ای از کتب روایی دوران زندیه و قاجار میباشد. اما عده ای از مفسرین، این کتاب را قابل به اعتبار چندانی نمی دانند.
... [مشاهده متن کامل]
تمام نویسندگان متفقند که آقا محمدخان قاجار توسط یکی از شاهزادگان افشاریه ، خواجه یا عقیم شده . اما این کتاب در صفحه ی ۲۶۱ به بعد ، روایت هایی بر خلاف دیگر تاریخ نویسان دارد. هرچند که گفته های این کتاب منطقی تر از دیگر نویسندگان به نظر میرسد.
با استناد به شخصی به نام تیلور تامسون میگوید ؛تمام نفرت شاه قاجاری از طایفه ی زندیه ، به این دلیل بوده که توسط شیخ علی خان زند عقیم شده نه شاهان افشار.
به همین دلیل جیران مادر آقا محمدخان ، پسرش را به قرآن و شمشیرقسم داده وقتی به قدرت برسد نسل زندیه را طوری معدوم کند که حتی کودکی از هفتمین خویشاوند سببی آنها نیز باقی نماند.
بعید نیست که تیلکویی ها به دلیل حمایت از زندیان و همچنین پیوند سببی با کریم خان زند، با چنین نسل کشی روبرو شده باشند. ( ادعا براینست که مادر کریم خان زند از بگزاده های باشماخ و دختر حاجی شکربگ اعظم بوده ) .
قاجار طوایف بسیاری را قلع و قمع نموده اما نامشان را از تاریخ حذف نکرد. اما بگزاده های تیلکو ، تنها طایفه ای هستند که هویتشان به طور کلی حذف شده به طوری که بیشتر بازماندگان این قوم ، از این وقایع اظهار بی خبری میکنند و چند سالیست که با کشف و جمع آوری تقریبا تمام اسناد محرمانه که در دست عده ای خاص میباشد تا حدود کمی و به صورت شفاهی از این وقایع باخبر شده اند.
این اسناد تکبرگ و نایاب نزدیک به دو دهه میباشد که در اختیار هیچ کسی قرار داده نشده و هر لحظه ممکنست برای همیشه از بین بروند.
انتساب بگزاده های باشماخ به اردلان ، هموند یا هر ایل دیگری ، موضوعی ناشناخته و غریب در میان اعضای این قومست.
... [مشاهده متن کامل]
تمام نویسندگان متفقند که آقا محمدخان قاجار توسط یکی از شاهزادگان افشاریه ، خواجه یا عقیم شده . اما این کتاب در صفحه ی ۲۶۱ به بعد ، روایت هایی بر خلاف دیگر تاریخ نویسان دارد. هرچند که گفته های این کتاب منطقی تر از دیگر نویسندگان به نظر میرسد.
با استناد به شخصی به نام تیلور تامسون میگوید ؛تمام نفرت شاه قاجاری از طایفه ی زندیه ، به این دلیل بوده که توسط شیخ علی خان زند عقیم شده نه شاهان افشار.
به همین دلیل جیران مادر آقا محمدخان ، پسرش را به قرآن و شمشیرقسم داده وقتی به قدرت برسد نسل زندیه را طوری معدوم کند که حتی کودکی از هفتمین خویشاوند سببی آنها نیز باقی نماند.
بعید نیست که تیلکویی ها به دلیل حمایت از زندیان و همچنین پیوند سببی با کریم خان زند، با چنین نسل کشی روبرو شده باشند. ( ادعا براینست که مادر کریم خان زند از بگزاده های باشماخ و دختر حاجی شکربگ اعظم بوده ) .
قاجار طوایف بسیاری را قلع و قمع نموده اما نامشان را از تاریخ حذف نکرد. اما بگزاده های تیلکو ، تنها طایفه ای هستند که هویتشان به طور کلی حذف شده به طوری که بیشتر بازماندگان این قوم ، از این وقایع اظهار بی خبری میکنند و چند سالیست که با کشف و جمع آوری تقریبا تمام اسناد محرمانه که در دست عده ای خاص میباشد تا حدود کمی و به صورت شفاهی از این وقایع باخبر شده اند.
این اسناد تکبرگ و نایاب نزدیک به دو دهه میباشد که در اختیار هیچ کسی قرار داده نشده و هر لحظه ممکنست برای همیشه از بین بروند.
انتساب بگزاده های باشماخ به اردلان ، هموند یا هر ایل دیگری ، موضوعی ناشناخته و غریب در میان اعضای این قومست.
مطلبی که در ادامه مطرح خواهد شد چیزی از ارزش ، شجاعت و احترام هلوخان بزرگ و نوادگانش کم نخواهد کرد، چرا که بعد از وصلت زرین کلاه خانم خواهر شاه عباس صفوی با خان احمدخان فرزند هلوخان ، خانواده ی ایشان از طرف صفویان با خیانت و ستم های زیادی روبرو شده تا جایی که نوه ی ایشان یعنی سرخاب بگ، با دسیسه ی حاکم لرستان از طرف شاه صفوی نابینا شده اند.
... [مشاهده متن کامل]
حذف تیمورخان اردلان و تحریف شجره ی نوادگانش، ابتدا از کتاب سیرالاکراد عبدالقادر بن رستم بگ بابانی کلید خورده و بعد از آن در کتاب های دیگری که بعد از الغای حکومت اردلان، به دستور قاجار تالیف شده شجره نامه ی حکام کردستان را از تیمورخان به هلوخان تغییر داده اند. در شجره نامه ی خاندان اردلان که در کتاب آیت الله مردوخ نیز ترسیم شده این تغییر و تحریف دیده میشود .
بر اساس کتاب هایی که قبل از عزل امان الله خان دوم آخرین حکمران اردلان تالیف شده ، نسل هلوخان تا سرخاب بگ ذکر شده و بعد از ایشان هیچ اشاره ای به اخلاف هلوخان نگردیده.
سه کتاب زبده التواریخ سنندجی ملا محمد شریف قاضی ، لب التواریخ یا همان مصنف خسروبگ اردلان و تاریخ مستوره ی اردلان ، بدون استثنا تمام حاکمان کردستان را از نبایر و نوادگان تیمورخان نوشته اند .
بعد از اتمام حکومت اردلان بعد از هفتصد سال توسط قاجار ، کتاب هایی که زیر نظر این حکومت نوشته شده ، بدون استثنا شجره ی حکام اردلان را تا امان الله خان دوم ، از تیمورخان به هلوخان تحریف کرده اند.
حکام کردستان چه از نسل تیمورخان بوده باشند یا هلوخان ، هیچ تفاوتی ندارد و تیمورخان اردلان حکومت کردستان را بعد از خودش ، لایق به هلوخان دانسته اند ، هدف اینست که دلیل این تحریفات بعد از عزل اردلان ها روشن شود . محتمل خاندان های دیگری که رقیب اردلان ها بودند و با قاجارها در ارتباط بوده، در این تحریفات و حذف هویت افراد نقش داشته اند.
... [مشاهده متن کامل]
حذف تیمورخان اردلان و تحریف شجره ی نوادگانش، ابتدا از کتاب سیرالاکراد عبدالقادر بن رستم بگ بابانی کلید خورده و بعد از آن در کتاب های دیگری که بعد از الغای حکومت اردلان، به دستور قاجار تالیف شده شجره نامه ی حکام کردستان را از تیمورخان به هلوخان تغییر داده اند. در شجره نامه ی خاندان اردلان که در کتاب آیت الله مردوخ نیز ترسیم شده این تغییر و تحریف دیده میشود .
بر اساس کتاب هایی که قبل از عزل امان الله خان دوم آخرین حکمران اردلان تالیف شده ، نسل هلوخان تا سرخاب بگ ذکر شده و بعد از ایشان هیچ اشاره ای به اخلاف هلوخان نگردیده.
سه کتاب زبده التواریخ سنندجی ملا محمد شریف قاضی ، لب التواریخ یا همان مصنف خسروبگ اردلان و تاریخ مستوره ی اردلان ، بدون استثنا تمام حاکمان کردستان را از نبایر و نوادگان تیمورخان نوشته اند .
بعد از اتمام حکومت اردلان بعد از هفتصد سال توسط قاجار ، کتاب هایی که زیر نظر این حکومت نوشته شده ، بدون استثنا شجره ی حکام اردلان را تا امان الله خان دوم ، از تیمورخان به هلوخان تحریف کرده اند.
حکام کردستان چه از نسل تیمورخان بوده باشند یا هلوخان ، هیچ تفاوتی ندارد و تیمورخان اردلان حکومت کردستان را بعد از خودش ، لایق به هلوخان دانسته اند ، هدف اینست که دلیل این تحریفات بعد از عزل اردلان ها روشن شود . محتمل خاندان های دیگری که رقیب اردلان ها بودند و با قاجارها در ارتباط بوده، در این تحریفات و حذف هویت افراد نقش داشته اند.
در نظرات قبلی اشتباهاتی وجود دارد که باید اصلاح شود .
اول اینکه کتاب زبده التواریخ سنندجی تنها یک روایت در مورد اصل اردلان ها دارد و میگوید ؛جد آنها یعنی بابااردلان از نبیره و احفاد محمد بن مروان است که در محل پلنگان گوران میرضیاالدینی متوطن بوده به دستور امیر تیمور گورکانی حاکم شهرزور میشود تا وقت فوتش . و پس از او کلول نام پسرش به حکومت میرسد.
... [مشاهده متن کامل]
دوم کتاب مصنف خسرو بگ که تنها در یک روایت میگوید؛ در بیان نسب بابااردلان گرچه اختلاف در میانست و به سرحد تحقیق نپیوست، اما گویند که از اخلاف اردشیر بابکانست و ابتدای دولتش در زمان چنگیزخان بوده . تفصیل آن اجمال که مدت ها در دیاربکر و موصل و آن اطراف پادشاه مستقلی بوده ، سپس از ایل و طایفه ی خود دورشده و دست تقدیر او را به سمت شهرزور آورده . . . . . . . . .
سوم مستوره ی اردلانست که در یک روایت مینویسد ؛ اعتماد براینست که نسب سلسله ی علیه ی بنی اردلان به اردشیر بابکان منتهی میشود و بابا اردلان به تصاریف زمان به شام آمده و در عهد امام انام، امام حسن مجتبی ( رض ) به رتبه ی ولایت کردستان نایل آمده . . . . . مستوره در ادامه ی این متن به روایت های ملامحمدشریف قاضی و خسروبگ پرداخته و آنرا نقد میکند ( نظرات قبلی در مورد خسرو آسیابان ساسانی الاصل در کتاب مستوره اشتباه بوده و این مورخ فقط به بابااردلان ساسانی الاصل در زمان خلافت امام حسن مجتبی اشاره دارد ) .
عبدالقادر بن رستم بگ بابانی هم تنها در یک روایت مینویسد که اردلان ها از نبایر محمد بن مروانند. اما این نویسنده ی بابانی حتی یک کلمه هم به وجود شخصی به نام تیمورخان اردلان اشاره نکرده و میگوید بعد از سلطان علی بگ ، تنها فرزندش به نام هلوخان به حکومت رسیده . ( تحریفات در مورد اردلان ها از این کتاب کم کم شروع شده چون این کتاب هم طبق گفته های خود نویسنده به دستور یکی از قاجاری ها نوشته شده . به طوری که دروغ و اهانت هایی به بزرگان اردلان از جمله مرحوم هلوخان در این کتاب دیده میشود. حال آنکه هلوخان شجاع ، حکومت صفوی را به زانو درآورده بودند ) .
از این زمان به بعد کتاب هایی که در مورد تاریخ اردلان نوشته شده اکثرا تحت نظر و فرمان قاجاری ها تالیف شده و شبهه های زیادی را به اصالت اردلان اضافه کرده اند مانند تحفه ی ناصری ، حدیقه ی ناصریه و کتابچه ای که آن را بی دلیل به میرزا شکرالله سنندجی نسبت داده اند . آیت الله مردوخ نیز بیشتر، روایات این سه کتاب را جمع آوری کرده .
کتابی دیگر به نام، زندگی در دوران شش پادشاه ( یا خاطرات حاج عزالممالک اردلان ) ، که متعلق به مرحوم امان الله اردلانست، خاطرات و سفرهای زندگی خود را در این کتاب به قلم کشیده و هیچ اشاره ای به قدمت یا اصالت اردلان ها ندارد و بیشتر یک زندگینامه یا سفرنامه ی شخصیست. این کتاب توسط دکتر باقر عاقلی تنظیم و تحشیه شده . دکتر عاقلی در مقدمه ی کتاب با استناد به روایت اول کتاب آیت الله مردوخ نوشته ؛خاندان اردلان از نوادگان همان آسیابانی هستند که یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی را به خاطر طلا و جواهرات به قتل رسانده است ؛.
این محقق در پاورقی صفحه با قیچی کردن روایت آیت الله مردوخ در مورد اصالت اردلان ها ، بخش دوم روایت امام مردوخ را بیان نکرده . چون آیت الله مردوخ در ادامه در روایت دیگری مینویسد ؛ بابا اردلان فرزند شاه منصور حکمران دوشتیک در عصر هلاکوخان مغول میزیسته و ربطی به آسیابان قاتل یزدگرد ندارد.
برای پی بردن به نقش مرحوم سبحان ویردی خان در ثبات قدرت کریم خان زند در غرب ایران ، کتاب مجمل التواریخ گلستانه منبع مفیدی میباشد . که معمولا در کتب اختصاصی دربار اردلان ، کمتر به این موضوع و همپیمانی اشاره شده .
اول اینکه کتاب زبده التواریخ سنندجی تنها یک روایت در مورد اصل اردلان ها دارد و میگوید ؛جد آنها یعنی بابااردلان از نبیره و احفاد محمد بن مروان است که در محل پلنگان گوران میرضیاالدینی متوطن بوده به دستور امیر تیمور گورکانی حاکم شهرزور میشود تا وقت فوتش . و پس از او کلول نام پسرش به حکومت میرسد.
... [مشاهده متن کامل]
دوم کتاب مصنف خسرو بگ که تنها در یک روایت میگوید؛ در بیان نسب بابااردلان گرچه اختلاف در میانست و به سرحد تحقیق نپیوست، اما گویند که از اخلاف اردشیر بابکانست و ابتدای دولتش در زمان چنگیزخان بوده . تفصیل آن اجمال که مدت ها در دیاربکر و موصل و آن اطراف پادشاه مستقلی بوده ، سپس از ایل و طایفه ی خود دورشده و دست تقدیر او را به سمت شهرزور آورده . . . . . . . . .
سوم مستوره ی اردلانست که در یک روایت مینویسد ؛ اعتماد براینست که نسب سلسله ی علیه ی بنی اردلان به اردشیر بابکان منتهی میشود و بابا اردلان به تصاریف زمان به شام آمده و در عهد امام انام، امام حسن مجتبی ( رض ) به رتبه ی ولایت کردستان نایل آمده . . . . . مستوره در ادامه ی این متن به روایت های ملامحمدشریف قاضی و خسروبگ پرداخته و آنرا نقد میکند ( نظرات قبلی در مورد خسرو آسیابان ساسانی الاصل در کتاب مستوره اشتباه بوده و این مورخ فقط به بابااردلان ساسانی الاصل در زمان خلافت امام حسن مجتبی اشاره دارد ) .
عبدالقادر بن رستم بگ بابانی هم تنها در یک روایت مینویسد که اردلان ها از نبایر محمد بن مروانند. اما این نویسنده ی بابانی حتی یک کلمه هم به وجود شخصی به نام تیمورخان اردلان اشاره نکرده و میگوید بعد از سلطان علی بگ ، تنها فرزندش به نام هلوخان به حکومت رسیده . ( تحریفات در مورد اردلان ها از این کتاب کم کم شروع شده چون این کتاب هم طبق گفته های خود نویسنده به دستور یکی از قاجاری ها نوشته شده . به طوری که دروغ و اهانت هایی به بزرگان اردلان از جمله مرحوم هلوخان در این کتاب دیده میشود. حال آنکه هلوخان شجاع ، حکومت صفوی را به زانو درآورده بودند ) .
از این زمان به بعد کتاب هایی که در مورد تاریخ اردلان نوشته شده اکثرا تحت نظر و فرمان قاجاری ها تالیف شده و شبهه های زیادی را به اصالت اردلان اضافه کرده اند مانند تحفه ی ناصری ، حدیقه ی ناصریه و کتابچه ای که آن را بی دلیل به میرزا شکرالله سنندجی نسبت داده اند . آیت الله مردوخ نیز بیشتر، روایات این سه کتاب را جمع آوری کرده .
کتابی دیگر به نام، زندگی در دوران شش پادشاه ( یا خاطرات حاج عزالممالک اردلان ) ، که متعلق به مرحوم امان الله اردلانست، خاطرات و سفرهای زندگی خود را در این کتاب به قلم کشیده و هیچ اشاره ای به قدمت یا اصالت اردلان ها ندارد و بیشتر یک زندگینامه یا سفرنامه ی شخصیست. این کتاب توسط دکتر باقر عاقلی تنظیم و تحشیه شده . دکتر عاقلی در مقدمه ی کتاب با استناد به روایت اول کتاب آیت الله مردوخ نوشته ؛خاندان اردلان از نوادگان همان آسیابانی هستند که یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی را به خاطر طلا و جواهرات به قتل رسانده است ؛.
این محقق در پاورقی صفحه با قیچی کردن روایت آیت الله مردوخ در مورد اصالت اردلان ها ، بخش دوم روایت امام مردوخ را بیان نکرده . چون آیت الله مردوخ در ادامه در روایت دیگری مینویسد ؛ بابا اردلان فرزند شاه منصور حکمران دوشتیک در عصر هلاکوخان مغول میزیسته و ربطی به آسیابان قاتل یزدگرد ندارد.
برای پی بردن به نقش مرحوم سبحان ویردی خان در ثبات قدرت کریم خان زند در غرب ایران ، کتاب مجمل التواریخ گلستانه منبع مفیدی میباشد . که معمولا در کتب اختصاصی دربار اردلان ، کمتر به این موضوع و همپیمانی اشاره شده .
نکته ی بسیار مهمی که فراموش شد و یکی از دلایل محکم کتمان تاریخ تیلکو در ۱۵۰ سال گذشته میباشد اینست که در نسخه های قدیمی دو کتاب معتبر خاندان اردلان یعنی زبده التواریخ ملا محمد شریف قاضی و تاریخ مستوره اردلان، اسم تمرخان بگ به عنوان حاکم و مالک سقز و تیلکو در جنگ با سلیمان بگ بابان ثبت شده .
... [مشاهده متن کامل]
اما در چند کتاب دیگر که در نظرات قبلی نام برده شد به جای تمرخان بگ ، اسم پدرش یعنی سهراب سلطان در جنگ با بابان ها ذکر شده که شاید به دلیل فراموشی یا اشتباه راویان بوده .
این اشتباهات در طول تاریخ طبیعی بوده اما آنچه عجیب به نظر میرسد اینست که در شجره نامه ی رسمی خاندان اردلان که توسط چندین نفر از بزرگان اردلان سنندج در ۵۰ سال قبل تدوین و تالیف شده و امروزه در معرض نمایش عموم قرار دارد حتی اسامی اشخاصی ناشناس و گمنام در روستاهای دور افتاده در این شجره نامه ذکر شده اما در هیچ یک از تصاویر این شجره نامه، اسم تمرخان بگ را با این اهمیت ننوشته اند.
نسخه ی خطی کتاب ملا محمد شریف قاضی در دسترس همگان نیست که در آن اسم تمرخان بگ سقز را به وضوح نوشته. اما یکی از محققان مشهور معاصر که این نسخه را بازنویسی کرده عمدا یا غیر عمد، تمرخان بگ سقزی را به عمرخان بگ سنقری تغییر داده به صورتی که خواننده این کتاب دچار سردرگمی بسیاری میشود.
سران تیلکو با کریم خان زند چه سببی چه در اصل نسبی فامیل بوده و ایشان را در به قدرت رسیدن بسیار یاری نموده و تاوانش را هم با افتخار بعد از چندین دهه پس دادند از جمله حذف هویت ، غصب املاک ، آوارگی ، تبعید ، نسل کشی و غیره. هیچ گاه در برابر قجری ها تسلیم نشدند و عهدشکنی نکردند. اما قسمتی از اردلان های سنندج بعد از مرحوم سبحان ویردی خان، با کریم خان زند به مخالفت برخاسته و همکار قاجار شدند . گویا امروزه عده ای از بازماندگان این اشخاص نیز علاقه ای به ذکر تاریخ تیلکو نداشته و و سعی در کتمان آن دارند.
... [مشاهده متن کامل]
اما در چند کتاب دیگر که در نظرات قبلی نام برده شد به جای تمرخان بگ ، اسم پدرش یعنی سهراب سلطان در جنگ با بابان ها ذکر شده که شاید به دلیل فراموشی یا اشتباه راویان بوده .
این اشتباهات در طول تاریخ طبیعی بوده اما آنچه عجیب به نظر میرسد اینست که در شجره نامه ی رسمی خاندان اردلان که توسط چندین نفر از بزرگان اردلان سنندج در ۵۰ سال قبل تدوین و تالیف شده و امروزه در معرض نمایش عموم قرار دارد حتی اسامی اشخاصی ناشناس و گمنام در روستاهای دور افتاده در این شجره نامه ذکر شده اما در هیچ یک از تصاویر این شجره نامه، اسم تمرخان بگ را با این اهمیت ننوشته اند.
نسخه ی خطی کتاب ملا محمد شریف قاضی در دسترس همگان نیست که در آن اسم تمرخان بگ سقز را به وضوح نوشته. اما یکی از محققان مشهور معاصر که این نسخه را بازنویسی کرده عمدا یا غیر عمد، تمرخان بگ سقزی را به عمرخان بگ سنقری تغییر داده به صورتی که خواننده این کتاب دچار سردرگمی بسیاری میشود.
سران تیلکو با کریم خان زند چه سببی چه در اصل نسبی فامیل بوده و ایشان را در به قدرت رسیدن بسیار یاری نموده و تاوانش را هم با افتخار بعد از چندین دهه پس دادند از جمله حذف هویت ، غصب املاک ، آوارگی ، تبعید ، نسل کشی و غیره. هیچ گاه در برابر قجری ها تسلیم نشدند و عهدشکنی نکردند. اما قسمتی از اردلان های سنندج بعد از مرحوم سبحان ویردی خان، با کریم خان زند به مخالفت برخاسته و همکار قاجار شدند . گویا امروزه عده ای از بازماندگان این اشخاص نیز علاقه ای به ذکر تاریخ تیلکو نداشته و و سعی در کتمان آن دارند.
محمد امین زکی بگ در زبده تاریخ کرد و کردستان ، همان روایت شرف خان را بیان کرده و هیچ اشاره ای به نقل قول دیگری ندارد و میگوید که طبق کتاب شرفنامه ، اردلان ها از نسل احمد بن مروانند .
کتابچه ی دیگری به نام ایلات و عشایر کرد در کردستان اردلان که نویسنده اش معلوم نیست و بی دلیل آن را متعلق به میرزا شکرالله سنندجی میدانند حدود ۱۴۰ سال قبل نوشته شده و خود نویسنده در مقدمه پس از چاپلوسی های بی حد و مرز برای خانواده ی قاجار میگوید که کتاب را به دستور حضرت ظل السلطان پسر شاهنشاه صاحبقران وارث تاج و تخت کیان والامقام ناصرالدین شاه نوشته است .
... [مشاهده متن کامل]
کتابچه پر از خرافات و توهین های بسیاری به کریم خان زند و همپیمانانش میباشد. این تنها کتابیست که در مورد رفاقت و همپیمانی محمدبگ باشماخ با کریم خان زند سخن رانده اما آنان را راهزن ذکر کرده. حال آنکه خاندان محمد بگ باشماخ جد اندر جد مالک تمام منطقه بوده و احتیاجی به راهزنی نداشته اند.
در بندی دیگر نیز دوباره کریم خان را دزد و راهزن نامیده که با رفیقش به نام کدخدا مصطفی کوماسی ، کاروانی را شامل یک چهارپا غارت نموده و چند سال بعد، کدخدا مصطفی برای گرفتن سهم غارتش به شیراز نزد کریم خان میرود.
در جای دیگری ، نویسنده خاندان زندیه را راهزن نام برده که همواره سبب آزار برای همسایگانشان بوده اند.
اما این نویسنده طایفه ی قاجار را به مانند پیامبران و اولیا توصیف نموده .
این نویسنده در مورد اصالت اردلان ها تنها یک نقل قول را ذکر کرده و میگوید بابا آردلان نامی که آسیابان بوده در عصر چنگیزخانی از طرف شام به سوی دیاربکر و موصل آمده و با دختر یکی از خوانین معتبر ازدواج نموده و سپس بر شهر زور مستولی میشود. و چون در زبان اکراد، آسیابان را آردلان میخوانند به این اسم معروف شده اند.
نویسنده ی این کتابچه هیچ اشاره ای به قدمت و نسب مروانی اردلان ها ندارد و هدف اصلی اش این بوده که بابا اردلان را آسیابانی ساده و شخصی بی نام و نشان جلوه دهد .
شیرین اردلان نیز که چند سالیست کتابش به نام خاندان کرد اردلان در تلاقی امپراتوری های ایران و عثمانی را به چاپ رسانده، به اصالت مروانی خاندان اردلان اشاره دارد.
در آخر نویسندگی و نوشتن کتاب های تاریخی بدون در نظر گرفتن همه ی روایات و جوانب، باعث سردرگمی قشر کم سواد تا سالیان درازی خواهد گردید. کسانی که قصد نوشتن کتاب دارند باید تمام این نکات را در نظر بگیرند.
کتابچه ی دیگری به نام ایلات و عشایر کرد در کردستان اردلان که نویسنده اش معلوم نیست و بی دلیل آن را متعلق به میرزا شکرالله سنندجی میدانند حدود ۱۴۰ سال قبل نوشته شده و خود نویسنده در مقدمه پس از چاپلوسی های بی حد و مرز برای خانواده ی قاجار میگوید که کتاب را به دستور حضرت ظل السلطان پسر شاهنشاه صاحبقران وارث تاج و تخت کیان والامقام ناصرالدین شاه نوشته است .
... [مشاهده متن کامل]
کتابچه پر از خرافات و توهین های بسیاری به کریم خان زند و همپیمانانش میباشد. این تنها کتابیست که در مورد رفاقت و همپیمانی محمدبگ باشماخ با کریم خان زند سخن رانده اما آنان را راهزن ذکر کرده. حال آنکه خاندان محمد بگ باشماخ جد اندر جد مالک تمام منطقه بوده و احتیاجی به راهزنی نداشته اند.
در بندی دیگر نیز دوباره کریم خان را دزد و راهزن نامیده که با رفیقش به نام کدخدا مصطفی کوماسی ، کاروانی را شامل یک چهارپا غارت نموده و چند سال بعد، کدخدا مصطفی برای گرفتن سهم غارتش به شیراز نزد کریم خان میرود.
در جای دیگری ، نویسنده خاندان زندیه را راهزن نام برده که همواره سبب آزار برای همسایگانشان بوده اند.
اما این نویسنده طایفه ی قاجار را به مانند پیامبران و اولیا توصیف نموده .
این نویسنده در مورد اصالت اردلان ها تنها یک نقل قول را ذکر کرده و میگوید بابا آردلان نامی که آسیابان بوده در عصر چنگیزخانی از طرف شام به سوی دیاربکر و موصل آمده و با دختر یکی از خوانین معتبر ازدواج نموده و سپس بر شهر زور مستولی میشود. و چون در زبان اکراد، آسیابان را آردلان میخوانند به این اسم معروف شده اند.
نویسنده ی این کتابچه هیچ اشاره ای به قدمت و نسب مروانی اردلان ها ندارد و هدف اصلی اش این بوده که بابا اردلان را آسیابانی ساده و شخصی بی نام و نشان جلوه دهد .
شیرین اردلان نیز که چند سالیست کتابش به نام خاندان کرد اردلان در تلاقی امپراتوری های ایران و عثمانی را به چاپ رسانده، به اصالت مروانی خاندان اردلان اشاره دارد.
در آخر نویسندگی و نوشتن کتاب های تاریخی بدون در نظر گرفتن همه ی روایات و جوانب، باعث سردرگمی قشر کم سواد تا سالیان درازی خواهد گردید. کسانی که قصد نوشتن کتاب دارند باید تمام این نکات را در نظر بگیرند.
این هم اضافه گردد قدیمی ترین مورخی که در مورد اردلان ها توضیح داده شرفنامه ی بتلیسی میباشد که تالیف آنرا در سال ۱۰۰۵ هجری قمری به پایان رسانیده یعنی ۴۴۰ سال قبل . و خود مورخ میگوید که هم اکنون دوران حکومتداری هلوخان اردلان میباشد.
... [مشاهده متن کامل]
هلوخان برادر کوچکتر تیمورخان بوده و به روایت شرف خان که میگوید ، ، و حالا که تاریخ هجری در سنه خمس و الف است بلا ممانعت و منازعت به دارایی کردستان مبادرت مینماید. و با هردو پادشاهی قزلباش یعنی صفوی و عثمانی طریق مدارا و مواسا مسلوک داشته .
به روایت شرف خان ، از شمال بغداد تا اطراف سنندج ، تحت مالکیت و حکومت اردلان ها قرار داشته و سلطان مرادخان عثمانی به تیمورخان اردلان، لقب میرمیران را اعطا نموده و اورا تیمورخان پاشا نامیده . اما تیمورخان گاه رومی و گاه طرفدار قزلباش بوده و گاها با هردو سلطنت در جنگ بوده.
شرف خان هم تنها در یک روایت میگوید نقله ی اخبار حاکمان کردستان و جمله ی آثار اتابکان لرستان در نسب حاکمان اردلان چنین نوشته اند که از اولاد والی های دیاربکر و از نبایر احمد بن مروانند. و بابا اردلان نامی در اواخر سلطنت چنگیزیه در میان طایفه ی گوران ساکن گشته و بر ولایت شهرزور مستولی گردید و بعد از او ، فرزندش یعنی کلول بگ جانشینش شده و متصرفاتش را اضافه میکند .
شرف خان به صورت خلاصه حکومت اولاد بابا اردلان را تا زمان هلوخان توضیح داده .
... [مشاهده متن کامل]
هلوخان برادر کوچکتر تیمورخان بوده و به روایت شرف خان که میگوید ، ، و حالا که تاریخ هجری در سنه خمس و الف است بلا ممانعت و منازعت به دارایی کردستان مبادرت مینماید. و با هردو پادشاهی قزلباش یعنی صفوی و عثمانی طریق مدارا و مواسا مسلوک داشته .
به روایت شرف خان ، از شمال بغداد تا اطراف سنندج ، تحت مالکیت و حکومت اردلان ها قرار داشته و سلطان مرادخان عثمانی به تیمورخان اردلان، لقب میرمیران را اعطا نموده و اورا تیمورخان پاشا نامیده . اما تیمورخان گاه رومی و گاه طرفدار قزلباش بوده و گاها با هردو سلطنت در جنگ بوده.
شرف خان هم تنها در یک روایت میگوید نقله ی اخبار حاکمان کردستان و جمله ی آثار اتابکان لرستان در نسب حاکمان اردلان چنین نوشته اند که از اولاد والی های دیاربکر و از نبایر احمد بن مروانند. و بابا اردلان نامی در اواخر سلطنت چنگیزیه در میان طایفه ی گوران ساکن گشته و بر ولایت شهرزور مستولی گردید و بعد از او ، فرزندش یعنی کلول بگ جانشینش شده و متصرفاتش را اضافه میکند .
شرف خان به صورت خلاصه حکومت اولاد بابا اردلان را تا زمان هلوخان توضیح داده .
شبهه افکنی در مورد اصالت اردلان ها و خصوصا بگزاده های تیلکو ، بعد از الغای حکومت اردلان توسط قاجار به چشم میخورد. تمام کتبی که قبل از تعیین نایب الحکومه قاجاری برای کوردستان نوشته شده ، تماما اردلان ها را از نسل احمد یا محمدبن مروان و قبلتر شاهان ساسانی نام برده اند و هیچ روایت دیگری غیر از مروانی بودن آنان ننوشته اند . مانند کتاب های زبده التواریخ سنندجی در ۲۴۰ سال قبل ، لب التواریخ خسروبگ در ۲۰۰ سال قبل ، تاریخ مستوره ی اردلان در ۱۸۰ سال قبل و سیر الاکراد عبدالقادر بن رستم بابانی در ۱۷۰ سال قبل. سرجان مالکم انگلیسی نیز در مورد اردلان ها میگوید که خودشان را از نسل صلاح الدین ایوبی می دانند .
... [مشاهده متن کامل]
البته مستوره این را نیز اضافه کرده و میگوید نیای بزرگ اردلان ها، آسیابانی ساسانی الاصل به نام خسروست که در منطقه ی سوریه ساکن بوده و امام حسن مجتبی ( رض ) ، انگشتری را به عنوان تبرک به این خسرو نام بخشیده و به همین دلیل تا قیام قیامت ، حکومت و امارت از این خاندان جدا نمیشود.
آخرین والی اردلان امان الله خان دوم بوده که ۱۶۰ سال قبل توسط قاجار عزل شده و نایبی از خاندان قاجار برای کوردستان تعیین میشود .
اما کتاب هایی که بعد از عزل امان الله خان نوشته شده با سواستفاده از روایت مستوره در مورد آسیابان بودن خسرو سوریه ای الاصل ، این روایت را تغییر داده و خسرو را آسیابان خراسانی قاتل یزدگرد نوشته اند و شبهه های زیادی را به اصالت اردلان ها اضافه کرده اند و در کنار مروانی الاصل بودن اردلان ها ، چند روایت دیگر را ذکر کرده اند . از جمله اینکه اردلان ها در اصل کورد نبوده و از نوادگان آسیابانی خراسانی اند و بعدا به کوردستان مهاجرت کرده اند. این روایت در کتاب های حدیقه ناصری در ۱۴۰ سال قبل ، تحفه ی ناصریه در ۱۳۰ سال و تاریخ آیت الله مردوخ در ۶۰ سال قبل به چشم میخورد البته آیت الله مردوخ این روایت را با گمان و تردید بیان کرده و گفته که روایت اصح آنست که بابا اردلان فرزند شاه منصور مروانی الاصل میباشد. یا میگوید در زمان قیام ابومسلم خراسانی، آسیابانی کورد به نام خسرو او را یاری داده و این خسرو نیای اردلان ها بوده و به خاطر این خدمت ولایت کوردستان به او اهدا شده
... [مشاهده متن کامل]
البته مستوره این را نیز اضافه کرده و میگوید نیای بزرگ اردلان ها، آسیابانی ساسانی الاصل به نام خسروست که در منطقه ی سوریه ساکن بوده و امام حسن مجتبی ( رض ) ، انگشتری را به عنوان تبرک به این خسرو نام بخشیده و به همین دلیل تا قیام قیامت ، حکومت و امارت از این خاندان جدا نمیشود.
آخرین والی اردلان امان الله خان دوم بوده که ۱۶۰ سال قبل توسط قاجار عزل شده و نایبی از خاندان قاجار برای کوردستان تعیین میشود .
اما کتاب هایی که بعد از عزل امان الله خان نوشته شده با سواستفاده از روایت مستوره در مورد آسیابان بودن خسرو سوریه ای الاصل ، این روایت را تغییر داده و خسرو را آسیابان خراسانی قاتل یزدگرد نوشته اند و شبهه های زیادی را به اصالت اردلان ها اضافه کرده اند و در کنار مروانی الاصل بودن اردلان ها ، چند روایت دیگر را ذکر کرده اند . از جمله اینکه اردلان ها در اصل کورد نبوده و از نوادگان آسیابانی خراسانی اند و بعدا به کوردستان مهاجرت کرده اند. این روایت در کتاب های حدیقه ناصری در ۱۴۰ سال قبل ، تحفه ی ناصریه در ۱۳۰ سال و تاریخ آیت الله مردوخ در ۶۰ سال قبل به چشم میخورد البته آیت الله مردوخ این روایت را با گمان و تردید بیان کرده و گفته که روایت اصح آنست که بابا اردلان فرزند شاه منصور مروانی الاصل میباشد. یا میگوید در زمان قیام ابومسلم خراسانی، آسیابانی کورد به نام خسرو او را یاری داده و این خسرو نیای اردلان ها بوده و به خاطر این خدمت ولایت کوردستان به او اهدا شده
تیلکو مسکن اصلی تمام بگزاده های کورد میباشد و لقب هموند از احمد بن مروان گرفته شده. بگزاده های تیلکو از نسل تیمورخان اردلان میباشند که از نوادگان احمدمروانی بوده و از طرف شاهان عثمانی دارای لقب تیمورخان پاشا بوده یا میرمیران کوردستان .
... [مشاهده متن کامل]
در کتاب های تاریخی اردلان ، روایتست که تیمورخان اردلان ملک کوردستان یعنی سلیمانیه تا آنسوی سنندج را بین چهار پسر خودش یعنی میرعلم الدین بگ ، مراد بگ ، بداق بگ و سلطانعلی بگ تقسیم نموده و سقز ، تیلکو ، خورخوره و مریوان را به یکی از پسرانش به نام مرادبگ بخشیده . اما بعدا اثری از اخلاف مرادبگ در کتب اردلان وجود ندارد. بعد از مرادبگ شاید مالکیت این مناطق به برادرش یعنی میرعلم الدین بگ رسیده .
در دو کتاب قدیمی اردلان یعنی زبده التواریخ سنندجی و تاریخ مستوره ی اردلان آمده که تمر بگ فرزند سهراب سلطان از نوادگان میرعلم الدین بگ بن تیمورخان ، در حمله ی سلیمان بگ بابان در سقز کشته شده و این دو کتاب ، تمربگ را حاکم و مالک سقز ، سیاهکوه یا تیلکو معرفی کرده اند.
تمربگ طبق اسناد بگزاده های کوردستان عراق و روایات شفاهی منطقه ی تیلکو ، پدر حاجی شکربگ باشماخست . محمدبگ و بکر بگ فرزندان حاجی شکربگ هستند . محمدبگ با کریم خان زند عقد برادری داشته و کریم خان زند او را خالو محمدبگ نام برده .
بعد از محمد بگ که در اسناد حاجی محمدبگ هم ذکر شده ، حاکمیت منطقه به پسر ارشدش یعنی احمد بگ اعظم باشماخ به ارث رسیده و بعد از فوت احمد بگ ، در زمان حکومت یکی از پسرانش به نام عبدالرضابگ ، برای بار دوم منطقه مورد هجوم حکومت قاجار قرار گرفته و علاوه بر نسل کشی و تبعید ، اسم و هویت آنان نیز به صورت برنامه ریزی شده از تاریخ زدوده میشود. و گویا مالکیت صدها روستای این منطقه به دستور حکومت قاجار به طوایف دیگری سپرده شده. این طوایف قبلا کدخدا و رعیت بگزاده های تیلکو بوده اند .
... [مشاهده متن کامل]
در کتاب های تاریخی اردلان ، روایتست که تیمورخان اردلان ملک کوردستان یعنی سلیمانیه تا آنسوی سنندج را بین چهار پسر خودش یعنی میرعلم الدین بگ ، مراد بگ ، بداق بگ و سلطانعلی بگ تقسیم نموده و سقز ، تیلکو ، خورخوره و مریوان را به یکی از پسرانش به نام مرادبگ بخشیده . اما بعدا اثری از اخلاف مرادبگ در کتب اردلان وجود ندارد. بعد از مرادبگ شاید مالکیت این مناطق به برادرش یعنی میرعلم الدین بگ رسیده .
در دو کتاب قدیمی اردلان یعنی زبده التواریخ سنندجی و تاریخ مستوره ی اردلان آمده که تمر بگ فرزند سهراب سلطان از نوادگان میرعلم الدین بگ بن تیمورخان ، در حمله ی سلیمان بگ بابان در سقز کشته شده و این دو کتاب ، تمربگ را حاکم و مالک سقز ، سیاهکوه یا تیلکو معرفی کرده اند.
تمربگ طبق اسناد بگزاده های کوردستان عراق و روایات شفاهی منطقه ی تیلکو ، پدر حاجی شکربگ باشماخست . محمدبگ و بکر بگ فرزندان حاجی شکربگ هستند . محمدبگ با کریم خان زند عقد برادری داشته و کریم خان زند او را خالو محمدبگ نام برده .
بعد از محمد بگ که در اسناد حاجی محمدبگ هم ذکر شده ، حاکمیت منطقه به پسر ارشدش یعنی احمد بگ اعظم باشماخ به ارث رسیده و بعد از فوت احمد بگ ، در زمان حکومت یکی از پسرانش به نام عبدالرضابگ ، برای بار دوم منطقه مورد هجوم حکومت قاجار قرار گرفته و علاوه بر نسل کشی و تبعید ، اسم و هویت آنان نیز به صورت برنامه ریزی شده از تاریخ زدوده میشود. و گویا مالکیت صدها روستای این منطقه به دستور حکومت قاجار به طوایف دیگری سپرده شده. این طوایف قبلا کدخدا و رعیت بگزاده های تیلکو بوده اند .
در ایرانیکا این طور نوشته شده. .
Kurdistan. The most important Kurdish tribes in this region are: Saršiv ( on the Iraqi border, south of Bāna ) , Tilakuʾi ( Kurdicized Turks, around Sonnata and Zāḡa ) , Bani Ardalān ( around Senna [Sanandaj] ) , Jāf ( southwest of Senna [Sanandaj] ) , Hulilān ( southeast of Kermānšāh ) , and the following tribes between Kermānšāh ( present - day Bāḵtarān ) and the Iraqi border: Gurān, Kalhor, Sanjābi, Šarafbayāni, Kerindi, Bājalān ( q. v. ) , Nānakuli, and Zangana. ( See Afšār - Sistāni, pp. 223 - 59; Komisiun - e melli, pp. 130 - 33; also
... [مشاهده متن کامل]
multiple entries in Nikitine and Arfa
. )
https://www. iranicaonline. org/articles/kurdish - tribes
Kurdistan. The most important Kurdish tribes in this region are: Saršiv ( on the Iraqi border, south of Bāna ) , Tilakuʾi ( Kurdicized Turks, around Sonnata and Zāḡa ) , Bani Ardalān ( around Senna [Sanandaj] ) , Jāf ( southwest of Senna [Sanandaj] ) , Hulilān ( southeast of Kermānšāh ) , and the following tribes between Kermānšāh ( present - day Bāḵtarān ) and the Iraqi border: Gurān, Kalhor, Sanjābi, Šarafbayāni, Kerindi, Bājalān ( q. v. ) , Nānakuli, and Zangana. ( See Afšār - Sistāni, pp. 223 - 59; Komisiun - e melli, pp. 130 - 33; also
... [مشاهده متن کامل]
. )
سلام دوستان طایفه ما پسوند تیلکو دارد ودر یکی از روستاهای شهرستان بافت استان کرمان ساکن هستیم پدرم صحبت می کرد از اجدادش که از طرف غرب ایران مهاجرت کردن به این منطقه وهمه اهالی این روستا تورک زبان هستن کسی می تونه کمک کنه واطلاعاتی بدست بیاره شاید اجداد ما اونجا بودن به ما قره گزلو هم میگن
درود بر مخاطبان من بگ بهادرخان از بازماندگان حکومت مطلق تیل کوهی در استان کهگلویه و بویراحمد که با عده ای زیاد از این سلسه قوم بزرگ در خوزستان عراق دهدشت یاسوج شیراز لار عربستان دبی ترکیه ارتباط کامل دارم
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
این قوم بزودی بر تخت سلطنت می نشیند لطفا اطلاع رسانی کنید قوم ما تیل کوهی اصیل ترین بزرگترین قوم تاریخ است ۰۹۱۷۱۴۴۳۰۷۳ ۰۹۱۲۱۲۵۰۲۹۱ آدرس یاسوج دهدشت خ سپاه مجتمع تجاری حسین دیوسار تیل کوهی مقدم برادرانم را گرامی میدارم لطفا با ما هم پیمان شوید
دولت روسیه تزاری و بریتانیا در سقوط امارت امیرنشین تیلەکۆ ( سیاەکوە ) نقش داشته اند. قاجار اولین بار از روسیه درخواست کمک کرده بود کە مفتضحانە قوای روسیه تزاری در لشکرکشی به تیلکو شکست می خورند و در حوالی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
روستای ایرانشاه ( میرانشاه ) فرمانده روس ها ( آنی نوف ) بە اسارت سواران تیلەکۆ در می آید و نه ماه در اسارت بگ زادگان تیلەکۆ ( هەمەوند ) بودە است. عثمانی ها و انگلیسی ها در سقوط امارت جوانمیرخان چلبی ( هەمەوند ) در سرپل ذهاب و قصر شیرین نقش داشتە اند. قیام فقیه قادر هەمەوند در کوردستان عراق نیز توسط عثمانی و انگلیس سرکوب شدە است. تمام این اقدامات در دورە سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بە صورت پیوستە و مرتبط باهم صورت گرفتە است.
در جواب آقای دوناری آخرین حاکم امیرنشین تیلکو از شجره ی بگ زاده ی تیلکو ( همه وند ) فرزند احمد بگ بوده است در پیچ سابق تیلکو مختصرا بیان شده بود که بعد از مرگ احمد بگ خلف ایشان محمد بگ به حاکمیت تیلکو
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
رسیده و سپاه روسیه تزاری را شکست داده اند بعد از آن با توطئه به دربار قاجار دعوت شده و در آنجا ترور می شوند بعد از ترور محمد بگ بردار کوچکتر ایشان حاکم تیلکو شده اند در زمان ایشان قوای قاجار به فرماندهی عزیز خان نستانی به تیلکو حمله کرده اند و این کودتای خونین را انجام داده اند در جریان این کودتا بعضی سران بگ زاده ی تیلکو کشته اند بعضی به عراق و. . . پراکنده شده اند بعضی نیز به عنوان گروگان در باشماخ و حومه آن باقی مانده اند به طور کل در میان بگ زاده ی اصیل تیلکو ( هموند ) بیشتر نوادگان حاج محمد بگ اعظم مورد هجوم قرار گرفته اند حاج محمد بگ دایی کریم خان زنده بوده است.
نباید به هر منبعی اعتماد کرد به عنوان مثال در کتاب عزاوی جاف ها را بلباس خطاب می کند. . طوایف کورد تیلکو در بهبهان در ایل آغاجری ادغام شده اند ایل آغاجری تورک هستند. طوایف تیلکو در عراق در ایل جاف مرادی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ادغام شده اند و جاف خطاب میشوند پس با توجه جغرافیا و غیره منابع مختلف تیلکو را متفاوت تعریف کرده اند. در صد سال اخیر دونار و همەویسی را ایل تیلکو معرفی کرده اند حتی در بعضی منابع فیض الله بیگی و برازنده هم به عنوان تیلکو معرفی شده اند چون تیلکو به عنوان میرنشین جغرافیای وسیعی را شامل می شده است به همین دلیل این طوایف در زمره تیلکو قرار گرفته اند. کلام آخر اصالت و تاریخ بگ زاده تیلکو ( همه وند ) معلوم و واضح است نامهاجر هستند نا مهاجم. . . بومی و اصیل منطقه هستند. تاریخ تیلکو و سقز صاحب دارد تاریخ بگ زاده ی تیلکو فراتر از چیزی ست که دیگران تصور می کنند
سلام در جواب این شخصی که گفته هدف بنده شاید تفرقه باشد خیر ، ، ، چون که من در پیجی به اسم تیلکو نوشته شده بود که این حاکمان جدید التاسیس تیلکو کشته شده اند یا تبعید شده اند به خیالم نسل این احمد بیگ در
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
باشماق باقی نمانده و همه از بین رفته اند حالا که شما کامنت گذاشتید من میفهمم قاجار چقدر خوب بوده که همه رو تبعید کرده یا کشته و شما و آقای مرادی هم از نسل این شخص باقی ماندید مثل اینکه همه رو نابود کرده جز شما نوادگان مرحوم احمد بیگ به هر حال خدا حفظتان کند
در کتاب لیدی مری شیل نوشته شده :
هزار خانوار از طوایف تیله کوهی ، بیله لو و جامه بزرگی
" لک " هستند که در بهبهان و کهگیلویه هستند .
نگاهی اجمالی به زندگی و سنت های ایران صفحه ۳۹۹
هزار خانوار از طوایف تیله کوهی ، بیله لو و جامه بزرگی
" لک " هستند که در بهبهان و کهگیلویه هستند .
نگاهی اجمالی به زندگی و سنت های ایران صفحه ۳۹۹
بەگ زادە های ملکشاهی کە بە سرایلوند شهرت دارند و حاکمیت ولایت عراق عجم را بر عهده داشتەاند شاخە ای منشعب از شجرە بگ زادە های تیلەکۆ ( هەمەوەند ) هستند.
بیگ زاده های اصیل بانە نیز همینطور ، آنان کە بانه را آباد کردەاند از شجره بگ زاده های تیلەکۆ ( باشماخ ) هستند
... [مشاهده متن کامل]
در مورد طایفە اردلان نیز باید عرض کنم آنان قویا جد اعلای خود یعنی بابا اردل را از شجره بگ زاده ی تیلەکۆ ( همه وند ) می دانند در کتب جدید خود بدان اشارە کرده اند
بیگ زاده های اصیل بانە نیز همینطور ، آنان کە بانه را آباد کردەاند از شجره بگ زاده های تیلەکۆ ( باشماخ ) هستند
... [مشاهده متن کامل]
در مورد طایفە اردلان نیز باید عرض کنم آنان قویا جد اعلای خود یعنی بابا اردل را از شجره بگ زاده ی تیلەکۆ ( همه وند ) می دانند در کتب جدید خود بدان اشارە کرده اند
با عرض سلام خدمت تمام مخاطبان عزیز این شخص که پیام داده که آقای مرادی عموزاده بزرگ ما از نوادگان احمد بگ نیستند شاید هدف ایجاد تفرقه در بین بگزاده های اصیل را داشته باشند ولی اگر هدفشان سوال و روشنگری
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
باشد می توانند به باشماخ بیایند و از تمام خانواده های باشماخی سوال کنند که آیا ایشان نوه احمدبگ هستند یا نه و در مورد بگزاده های اصلی یا بدلی هم تحقیق کنند با آرزوی موفقیت
سلام من شنیدم که اقای مرادی تاریخ نویس باشماقی از نوادگان احمد بیگ نیست واقعیت دارد؟
نوادگان حاج شکر بگ آخرین نسل از اردلان ها یا درست تر بگویم آخرین نسل از همه وند ها هستند کە بر تیلکو حکومت کردەاند. . در تاریخ شفاهی منطقه حاج شکر بگ را از نسل تمبربیگ ( تەمه ربه گ ) می دانند روستایی به
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
همین نام در تیلکو موجود است . این تمبربیگ همان تیمورخان اردلان می باشد از مقتدر ترین حاکمان حکومت اردلان که از مدعیان سلطنت بر ایران بوده است ایشان هم دوره شاه تهماسب یکم بوده و با سلاطین عثمانی متحد بوده است بعد از کشته شدن ایشان در جریان فتح قلعه محال زرین کمر ( گروس کنونی ) برادر ایشان هلو خان اردلان به قدرت می رسند بعد از مرگ تیمورخان اردلان، والیان اردلان به سمت شاهان صفوی گرایش پیدا می کنند و زمینه ضعف و سقوط حکومت اردلان را فراهم می کنند و به نوعی نوادگان تیمور خان یعنی بگ زادە های تیلەکۆ از قدرت کنار زده می شوند. . .
سلامی دوباره به گفته یکی از بزرگ خاندان اردلان که از طریق نوادگانش روایت شده گویا خاندان اردلان از فرزندان سلطان صلاح الدین ایوبی و فرزندان ملک علی ملقب به منصور که نوه صلاح الدین ایوبی بوده می باشند و
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
گویا این شجره در کتب قدیمی اردلان ثبت شده است اما این خاندان برای جلوگیری از دشمنی پادشاهان وقت از ابراز این واقعیت نهی نموده اند با این حساب بگزاده های تیلکو هم از فرزندان صلاح الدین ایوبی می باشند
البته ناگفته نماند در بعضی از تواریخ اردلان سبحان وردی خان را فرزند علیقلیخان ذکر کرده اند که اگر روایت شفاهی برادر بودن شکرخان با سبحان وردیخان صحیح باشد پس بگزاده های تیلکو نه از نسل هه لوخان بلکه از
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
نوادگان تیمور خان یعنی برادر بزرگتر هه لوخان می باشند که بسیار مرد شجاع و توسعه طلبی بوده است در یک نسخه خطی دوران قاجار که مشاهده نموده ام گویا شخصی به نام محمد بگ باشماخ در دوران کریم خان قدرت و احترام بسیار زیادی داشته است تا جایی که بعد از عزل خسرو خان اردلان نوه سبحان وردی خان توسط کریم خان زند و انتساب حکام بابان به والیگری کردستان بعد از چند سال حکومت بابان در این ولایت بزرگان سنندج به نزد کریم خان شتافته و خواهان حکومت دوباره خسروخان می شوند در سال ۱۱٨۰ هجری قمری با تایید محمد بگ که کریم خان او را خالو محمد خطاب می کند خسرو خان برای بار دوم بر تخت والیگری کردستان تکیه می دهد شخص محمد بگ در زمان سلطنت آغا محمد خان قاجار به خاطر همکاری با حکومت زندیه در تهران اعدام می شود
در واقع واژه همه وند بسیار وسیع تر از واژه تیلکو و اردلان می باشدشاید تمام بگزاده های کرد در اصل همه وند باشند اما در مورد بگزاده باشماخ ، شاخه ای از اردلان ها و نوادگان هه لو خان اردلان هستند عباس قلی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
خان اردلان والی کردستان دارای چندین فرزند ذکور که اسم یکی از آنها شکرخان یا شکربگ اردلان فرزندعباسقلیخان فرزند محمدخان فرزندخان احمد خان پسر هه لو خان بوده است این شخص پدربزرگ مادری کریم خان زند یا پدر بیگم آغای اردلان بوده عباسقلی خان در اواخر حکومت صفویه پس از ده ها ها سال دور شدن نوادگان هه لو خان از والیگری اردلان ، به حکومت کردستان نایل می آید و بعد از این تاریخ تا سقوط حکومت اردلان ها توسط ناصرالدین شاه قاجار نوادگان عباسقلی خان حاکمیت کردستان را در دست داشته اند بعد از عباسقلی خان سبحان وردی خان برادر شکرخان ولایت اردلان را در دست گرفته و نقش گسترده ای در توسعه قدرت زندیه در غرب ایران را بازی می کند در تواریخ اردلان به طور مختصر به این قضیه اشاره شده مثلا در لب التواریخ خسرو بیگ حکام سقز و تیلکو را بگزاده اردلان به حساب می آورد یا در تاریخ مستوره کریم خان زند حکومت حسنعلیخان اردلان را حکومت خالوزاده نام می برد همچنین در میان ریش سفیدان زندیه معمولا از تیلکویی ها به اسم دایی کریم خان زند اسم می برند و سبحان وردی خان که آرامگاهش در لیلاخ میباشد را عموی بای آغا مادر کریم خان زند معرفی می کنند گفته می شود که تیلکویی ها در دوران زندیه قدرت بسیار زیادی در منطقه داشته اند اما در کتب تاریخی اسمی از آنها وجود ندارد این شاید به دلیل دستگاه سانسور دوران قاجار بوده که بعد از به قدرت رسیدن قاجار برخوردهای بسیار شدیدی با همپیمانان زند داشته اند
نام ایل تیلکو بر گرفته از نام کوه تیرکوه ( حاجی سید ) در دشت اوباتو درکوردستان ایران است.
تیلکو معادل واژه تیره کوه یا همان سیاهکوه است. تیله بە معنی تیرگی و سیاهی است
بیگزاده اصیل ، مردمان بومی و دیگر طوایف مناطق دامنه کوه تیلکوه ( حاجی سید ) ایل تیلکویی خطاب شدەاند
... [مشاهده متن کامل]
بگزاده اصیل ایل تیلکو ( بگزاده ی هه مه وند باشماخ ) دارای محال و حکمرانی مستقل بە خود بودەاند. از عصر سلجوقیان تا صفویان محال بزرگ تیلکوه از حوالی سقز تا سرحدات گروس امتداد داشتە، از صفویان تا قاجار با اسکان عشایر و فئودالهای جدید در منطقه از وسعت محال تیلکوە کاسته می شود
تا اوایل قاجار بگزاده ی تیلکو قدرت مطلق را در ایالت اردلان داشتە و مالک اصلی مناطق زیویە، دشت آران ، دشت اوباتو بوده اند و تمام این مناطق را قبل از قاجار محال تیلکوه ( سیاهکوه ) می نامیدند
اکنون 20 روستا در دشت اوباتو و 35 روستا در دشت آران در تملک ایل تیلکو می باشد و ساکنان آن از ایل تیلکو هستند
پس از ورود ایل آغاجری بە کوردستان ایران درسال 1410م بخشی از ایل تیلکو بعدها بە این اتحادیە می پیوندند و همراە ایلات آغاجری ابتدا به فارس و بعدها بە خوزستان مهاجرت می کنند و در بهبهان مستقرمیشوند
در کتاب تاریخ سلجوقیان در٤٥۰ق ( هزار سال قبل ) باشماخ را بە عنوان ولایتی مستقل نام می برد کە در ایالت کوردستان قرار دارد و حکومت محلی خود را دارد. نام اصلی باشماخ کانی شاه بوده است کە در دوره ی سلجوقیان بە باشماق تغییر پیدا کردە است باشماق در ادبیات سیاسی حکومت های تورک ایران بە معنی حدود مرزی میباشد. باشماق مرکز محال و قدرت بگزادگان تیلکو بودە است.
قدمت تاریخ مالکیت بگزادەی تیلکوه ( بەگزاده ی باشماخ ) در منطقه از همه طوایف ( سقز و دیواندره ) کهن تر است
تیلکو معادل واژه تیره کوه یا همان سیاهکوه است. تیله بە معنی تیرگی و سیاهی است
بیگزاده اصیل ، مردمان بومی و دیگر طوایف مناطق دامنه کوه تیلکوه ( حاجی سید ) ایل تیلکویی خطاب شدەاند
... [مشاهده متن کامل]
بگزاده اصیل ایل تیلکو ( بگزاده ی هه مه وند باشماخ ) دارای محال و حکمرانی مستقل بە خود بودەاند. از عصر سلجوقیان تا صفویان محال بزرگ تیلکوه از حوالی سقز تا سرحدات گروس امتداد داشتە، از صفویان تا قاجار با اسکان عشایر و فئودالهای جدید در منطقه از وسعت محال تیلکوە کاسته می شود
تا اوایل قاجار بگزاده ی تیلکو قدرت مطلق را در ایالت اردلان داشتە و مالک اصلی مناطق زیویە، دشت آران ، دشت اوباتو بوده اند و تمام این مناطق را قبل از قاجار محال تیلکوه ( سیاهکوه ) می نامیدند
اکنون 20 روستا در دشت اوباتو و 35 روستا در دشت آران در تملک ایل تیلکو می باشد و ساکنان آن از ایل تیلکو هستند
پس از ورود ایل آغاجری بە کوردستان ایران درسال 1410م بخشی از ایل تیلکو بعدها بە این اتحادیە می پیوندند و همراە ایلات آغاجری ابتدا به فارس و بعدها بە خوزستان مهاجرت می کنند و در بهبهان مستقرمیشوند
در کتاب تاریخ سلجوقیان در٤٥۰ق ( هزار سال قبل ) باشماخ را بە عنوان ولایتی مستقل نام می برد کە در ایالت کوردستان قرار دارد و حکومت محلی خود را دارد. نام اصلی باشماخ کانی شاه بوده است کە در دوره ی سلجوقیان بە باشماق تغییر پیدا کردە است باشماق در ادبیات سیاسی حکومت های تورک ایران بە معنی حدود مرزی میباشد. باشماق مرکز محال و قدرت بگزادگان تیلکو بودە است.
قدمت تاریخ مالکیت بگزادەی تیلکوه ( بەگزاده ی باشماخ ) در منطقه از همه طوایف ( سقز و دیواندره ) کهن تر است
نام مردمی ترک نژاد در استان سنندج به ویژه در دیواندره و سقز که زبانشان کردی شده
در استان خوزستان و کهکیلوییه و بویراحمد نیز تیلکو نام طایفه ای از ایل ترک نژاد آغاجری هستند که زبانشان لری شده ولی در اصل ترک نژاد می باشند
در استان خوزستان و کهکیلوییه و بویراحمد نیز تیلکو نام طایفه ای از ایل ترک نژاد آغاجری هستند که زبانشان لری شده ولی در اصل ترک نژاد می باشند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)