تیقن. [ ت َ ی َق ْ ق ُ ] ( ع مص ) بی گمان شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). بی گمان دانستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). علم و آگهی یافتن بر چیزی.( از اقرب الموارد ). بایقین شدن. بی گمانی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : با خود گفتم اگر بر دین اسلاف بی ایقان و تیقن ثبات کنم ، همچون آن جادو باشم که بر آن نابکاری مواظبت می نماید. ( کلیله و دمنه ).
فرهنگ فارسی
یقین داشتن، بی گمان دانستن، باورکردن ۱- ( مصدر ) یقین کردن بی گمان شدن . ۲- ( اسم ) بی گمانی یقین . جمع تیقنات .
فرهنگ معین
(تَ یَ قُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) بی گمان شدن ، یقین داشتن .
فرهنگ عمید
یقین داشتن، بی گمان دانستن، باور کردن، به تحقیق دانستن.