تیشه زدن

لغت نامه دهخدا

تیشه زدن. [ ش َ / ش ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) با افزار آهنی کار کردن. افزار مخصوص سنگ تراشان را بر سنگ یا خاک زدن. افزار مخصوص کندن سنگ و خاک و جز آن را :
تو خوش می زیستی با دلبران شاد
قلم شاپور می زد تیشه فرهاد.
نظامی.
زدم تیشه یک روز بر تل خاک
بگوش آمدم ناله ای دردناک.
سعدی.
رجوع به تیشه شود.

فرهنگ فارسی

با افزار آهنی کار کردن افزار مخصوص سنگ تراشان را بر سنگ یا خاک زدن

مترادف ها

adz (فعل)
تیشه زدن، با تیشه صاف کردن

adze (فعل)
تیشه زدن، با تیشه صاف کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس