تیسر

لغت نامه دهخدا

تیسر. [ ت َ ی َس ْ س ُ ] ( ع مص ) آسان شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آسان شدن کاری. ( از اقرب الموارد ) : نامه فرمودیم با رکابداری مسرع تا از آنچه ایزد عز و جل تیسر کرد... واقف شده آید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 208 ). رجوع به تیسیر شود. || سرد گردیدن روز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آماده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آماده شدن جنگ را. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

آسان گردانیدن، سهل گشتن
۱- ( مصدر ) آسان شدن دست دادن . ۲- ( اسم ) آسانی . جمع : تیسرات .

فرهنگ معین

(تَ یَ سُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) آسان شدن .

فرهنگ عمید

۱. آسان شدن، سهل گشتن.
۲. آماده شدن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَیَسَّرَ: مُیسّر بود - همراه با آسانی بود
ریشه کلمه:
یسر (۴۴ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس