تیس

/tis/

معنی انگلیسی:
mountain ash, rowan

لغت نامه دهخدا

تیس. ( اِ ) گونه ای از غبیرا. غبیراء بری. گونه ای از پستنک که درختچه ای است قلیل الوجود در جنگلهای شمالی ایران در ارتفاعات بسیار مثلاً در کلاردشت و نور و پل زنگوله و کجور، میان ارتفاعات 1700 تا 2600 گزی. و نام تیس را در نور به این گیاه دهند. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به جنگل شناسی ج 2 ص 119، 122، 125، 233 و دیو آلبالو شود.

تیس. [ ت َ ] ( ع اِ ) تکه و نر از آهو یا آنکه بر آن یکسال گذشته باشد. ج ، تیوس. اتیاس. تیسة. متیوسا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نر از آهو و بز و وعول. ج ، تیوس و اتیاس و تیسة و اسم الجمع متیوسا. ( از اقرب الموارد ). به معنی بز نر که در گله فحل باشد. به فارسی آن را نهاز نامند و به هندی بوک گویند... ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ). بز نری که بزهای ماده را آبستن سازد. بز یکساله و چون خردتر از یکساله بود جدی نام دهند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
به ریش تیس و به بینی پیل و غبغب گاو
به خرس رقص کن و بوزنینه لعاب.
خاقانی.
و چون بجذع رسد نر ( گوسفند ) را تیس گویند. ( تاریخ قم ص 178 ). || ( اِخ ) نام دیگر برج جدی که به فارسی آن را بزیچه فلک گویند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

تیس. [ ت َ ی َ ] ( ع اِمص ) اسم مصدر است از تیساء. ( از منتهی الارب ). مانستن هر دو شاخ حیوانی به شاخهای بز کوهی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تیساء شود.

تیس. ( اِخ ) بندری نزدیک چاه بهار به خلیج فارس. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی ازتیر. گل سرخیان که برگهایش مرکب است . گلهایش سفید خوشه یی ومیوه اش ریز و گرد است. چوب این درخت سخت و رنگین و قرمز رنگ است غبیرای بری پرند. انگور .
بندری نزدیک چاه بهار به خلیج فارس

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (اِ. ) بز نر.

فرهنگ عمید

= غان
۱. بُز نَر.
۲. آهوی نر.

واژه نامه بختیاریکا

تیز؛ صاف

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بز نر یک ساله را تیس گویند. از آن به مناسبت در باب حج یاد شده است.
بز نر یک ساله را تیس گویند. عرب، ماده بز یک ساله را «عنز» و نر آن را «تیس» می خواند.
مراتب افضلیت در قربانی حج
افضل در قربانی حج، شتر و گاو ماده، سپس میش نر و در مرتبۀ بعد تیس است.

دانشنامه عمومی

تیس، روستایی در دهستان وشنام دری بخش مرکزی شهرستان چابهار در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
پیشینهٔ باستانی این روستا به دوران هخامنشیان بازمی گردد و آثار تاریخی بسیاری در این روستا وجود دارد.
تیس یکی از بنادر مهم ایران در دریای مکران در زمان هخامنشیان بوده است و پیشتر به آن تیز می گفته اند. در آن دوران کالاها از آسیای شرقی و هند به بندر تیس می آمده اند و به مناطق مختلف خاورمیانه، آسیای میانه و قفقاز فرستاده می شدند. تیس در سده های اولیهٔ اسلامی نیز بندری مهم بوده است از جمله مقدسی مورخ سده چهارم هجری از رونق این بندر سخن رانده است. [ ۱]
فردوسی از تیس ( تیز ) در شاهنامه یاد می کند. هنگامی که فرمانده جنگ با توران اشکش، همراه با قوم بلوچ به توران حمله می کند ودربرگشت به مکران می رود:
چو آگاه شد اشکش آمد براه/ ابا لشکری ساخته پیش شاه
همه تیز و مکران بیاراستنند/زهرجای رامشگران خواستند
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۶٬۳۴۸ نفر ( ۷۷۶ خانوار ) بوده است. [ ۲]
روستای تیس براساس آخرین آمار سرشماری سال ۹۵ یکی از بزرگترین روستاهای استان سیستان و بلوچستان است و جمعیت آن از ۲۸ شهر استان بیشتر است که در زیر آمده است.
• منبع:فهرست شهرهای استان سیستان و بلوچستان
رودخانه لاوری از میان شهر می گذرد و خلیج چابهار در غرب آن قرار گرفته است. بلندی های چندی مانند کوه های شهباز، پیلبند و لاوری، شهر تیس را احاطه کرده است. این شهر آب و هوای گرم و مرطوب دارد. شهر تیس از مراکز عمده سوزن دوزی است که بیشتر از سوی زنان شهر تولید می شود. این شهر دژی به نام قلعه پرتغالی ها دارد که از دیدگاه دیرینگی و نوع معماری شایان توجه است ولی هم اکنون ویرانه ای از آن به جای مانده است. در کتاب باستان شناسی و تاریخ بلوچستان به نقل از سرتیپ مهدی خان مهندس ایرانی آمده است: «در تیس بسیار دژ خوبی است و یک سوی بدنه دژ وصل به دریاست، قدری ناتمامی دارد که بنُا و عمله در آن مشغول کارند. دیوار بزرگی از سوی دریا کشیده اند برای باراندازی وغیره حصن معتبری است واصل دژ نو در روی تپه مرتفعی ساخته شده است. » {سنه۱۲۸۲ هجری} ( ش۸ )
قلعه پرتغالی ها • آرامگاه سید غلام رسول • قلعه بلوچ گت • قلعه پیروز گت • غارهای بان مسیتی • قلعه انوشیروان • قلعه باتل • سدهای تیس • مسجد جامع تیس
عکس تیس

تیس (اسپانیا). تُیُس دهستانی در استان آلیکانتهٔ اسپانیا است.
در این دهستان ۴۳ نفر زندگی می کنند. مساحت این دهستان ۱۵٫۸۴ کیلومتر مربع است.
عکس تیس (اسپانیا)

تیس (ناحیه هاولیتشکوف برود). تیس ( به چکی: Tis ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری چک است که در ناحیه هاولیتشکوف برود واقع شده است. [ ۱] تیس ۱۴٫۱۱ کیلومتر مربع مساحت و ۳۵۸ نفر جمعیت دارد و ۵۴۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس تیس (ناحیه هاولیتشکوف برود)عکس تیس (ناحیه هاولیتشکوف برود)عکس تیس (ناحیه هاولیتشکوف برود)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

درختچه ای زیبا و دارای برگ های مرکب، با نام علمی Sorbus aucuparia L، متعلق به خانوادۀ گل سرخ۱. گل های مجتمع آن در حالت غنچه به رنگ قهوه ای روشن و پوشیده از کرک است، ولی پس از شکفتن شیری رنگ می شود. میوۀ قرمزرنگ این گیاه دارای سوربیتول۲ است و برای درمان بیماران دیابتی به جای قند کاربرد دارد. دم کردۀ برگ این گیاه، اثر مسهل ملایم و رفع ناراحتی های دستگاه تنفسی مانند سرفه و برونشیت دارد. میوۀ تازه آن ضد اسکوربوت است. این گیاه در نواحی کوهستانی به ویژه زمین های آهکی می روید. محل رویش آن در ایران، ارتفاعات مازندران است.
Rosaceaesorbitol

جدول کلمات

بزکوهی

پیشنهاد کاربران

تَیْس در عربی به معنی بز نر است
hieroglyphic مصری از این کلمه عربی دو حرف تصویر کشید: تاء و سین.
سین تبدیل شد به صلیب مطوی شبیه X سپس به S.
به حرف ع والف وA رجوع کنید که از شکل عَنز ( عربی ) گرفته شد.
تیس
کلمه تَیْس در عربی به معنی بز نر است خواه اهلی باشد و یا وحشی که در فارسی آن را دُبُر و دوبر می نامند.
تیس ( tees ) = در گویش بختیاری به معنی بسیار شیک، تمیز و اتو کشی شده، خوش نما، شکیل، خوش اندام و راست قامت
بنده برای تیس چند معنی دیگر می دانم ؛
تیس = ذات ، مانند : فلانی تیس اش خوب نیست
تیس = مرتب ، تیپ ، قیافه ، سر و وضع ، مانند : فلانی تیس کرده آمده بود
تیس = خشک ، راست ، مانند : شلوار جین را اگر اتو کنی تیس می ایستد

گرما ( حرارت )
تیره فیلوند ( فیل بند ) منجزی در فیل آباد
تیره شهباز وند خلیلی منجزی
تش سیاه تیره خیرالدین وند خلیلی
تیره شهباز وند تاج الدین عبدالهی منجزی
شهباز ابوالحسنی منجزی
***
اولاد شهباز بامدی
کوه تیس در جنوب دشت کنارک و
دشت خلیلی در هستان جهانگیری
شمالی مسجدسلیمان
دهستان جهانگیری
محل سکونت طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ و دیگر طوایف ایل منجزی بهداروند *بختیاروند *و
تیره کشکی طایفه بابا احمدی ( بامدی. بامری. بامه دی ) ایل درکی بختیاری است
...
[مشاهده متن کامل]

تیس ( تیز ) ::در زبان لری بختیاری به کوه
می گویند

آهوى نر
به بز و یا میشی که هنگام فحل و جفت گیری آن فرا رسیده باشد به عربی تیس گویند.
فلان بز یا فلان گوسفند در تیس است یعنی این که هنگام جفت گیری آن برای آبستن شدن فرا رسیده است.
پیشنهادسلام من از اهالی بندر تیس هستم درست ترین معنی برای تیس با توجه به اینکه از تیس در نقشه های جغرافیایی ومتون قدیمی با نام تیز یاد شده است"سریع"میباشد چون تیز کلمه ای بلوچی با این معنی است حتی ضرب
...
[مشاهده متن کامل]
المثلی بلوچی با همین معنی وجود دارد که معنای تحت الفظی آن به فارسی میشود"کسی که سریع راه میرود و حواسش جمع نیست آخر سکندری میخورد"اگر توضیحات بیشتری هم میخوایید من میتوانم کمکتان کنم امیدوارم مطالبم مفید واقع شده باشد

بپرس