تیزهش تا نیازماید بخت
به چنین جایگاه نگراید.
دقیقی ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
چنین گفت شنگل به یاران خویش بدان تیزهش رازداران خویش.
فردوسی.
کنون سربسر تیزهش بخردان بخوانید با موبدان و ردان.
فردوسی.
برفتند با رستم این هفت مردبنه اشگش تیزهش راسپرد.
فردوسی.
از نام به نامدار ره یابدچون عاقل تیزهش بود جویا.
ناصرخسرو.
هر کسی در بهانه تیزهش است کس نگوید که دوغ من ترش است.
نظامی.
در وی آهسته رو که تیزهش است دیرگیر است لیک زودکش است.
نظامی.
گر شود صدساله آن خام ترش طفل و غوره ست او بر هر تیزهش.
مولوی.
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن و رجوع به تیزهوش شود.