تیرک زدن

لغت نامه دهخدا

تیرک زدن. [ رَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) بالا آمدن آبله های دیگ جوشان.( ناظم الاطباء ). || جاری شدن خون از زخم. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( بهار عجم ) :
ز خونی که تیرک زد از فرقگاه
یلان را برافروخت پرّ کلاه.
هاتفی ( از آنندراج ).
|| درد کردن. ( بهار عجم ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - جهیدن آب یا مایعی دیگر از سوراخی باریک . ۲ - تیر کشیدن .
بالا آمدن آبله های دیگ جوشان جاری شدن خون از زخم

فرهنگ معین

(رَ. زَ دَ ) (مص ل . ) جهیدن آب یا مایعی دیگر از سوراخی ریز.

پیشنهاد کاربران

بپرس