تیره و تار. [ رَ / رِ وُ ] ( ترکیب عطفی ، ص مرکب ) سیاه و ظلمانی : هوا تیره و تار شد. دنیا در چشمم تیره و تار شد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تیره ، و تار شود.
فرهنگ فارسی
سیاه و ظلمانی هوا تیره و تار شد
مترادف ها
bleary(صفت)
تیره و تار
foggy(صفت)
تیره و تار، مه الود، مانند مه
فارسی به عربی
ضبابی , مشوش
پیشنهاد کاربران
مه
به معنای تیره و تار حرف سوم ف باشه اگه میشه سریع جواب بدید