تیره دل

/tiredel/

مترادف تیره دل: بدخواه، قسی القلب ، بدرای، بدسگال، تیره ضمیر، کوردل، گمراه، منحرف، نادرست

متضاد تیره دل: نیک دل، خیرخواه، مهربان

معنی انگلیسی:
obscure-minded, ignorant

لغت نامه دهخدا

تیره دل. [ رَ/ رِ دِ ] ( ص مرکب ) بدرای و ناراست و نادرست. ( ناظم الاطباء ). تیره رای. تیره باطن. بداندیشه :
از ایوان از آن پس خروش آمدی
کز آواز دلها بجوش آمدی
که ای زیردستان شاه جهان
مباشید تیره دل و بدنهان.
فردوسی.
ز تیر آسمان شد چو پرّ عقاب
نگه کرد تیره دل افراسیاب.
فردوسی.
... برآن تیره دل ، بارش تیر کرد.
نظامی.
از آن تیره دل ، مرد صافی درون
قفا خورد و سر برنکرد از سکون.
سعدی ( بوستان ).
به چشم کم مبین ای تیره دل ما تیره روزان را
که صد آیینه از یک مشت خاکستر شود پیدا.
صائب ( از آنندراج ).
|| غمگین. مکدر. ملول :
زواره بیامد به نزدیک اوی
ورا دید تیره دل و زردروی.
فردوسی.
|| آب و شراب دُردآمیز. || زمین. ( فرهنگ رشیدی ). || سیاه درون. که داخل آن سیاه باشد :
هست اندر دوات تیره دلش
روشنائی ملک را اسباب.
سوزنی.
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) سیاه دل گمراه بد خواه مردم .

فرهنگ عمید

۱. سیه دل، گمراه.
۲. بدخواه.

پیشنهاد کاربران

بپرس