تیره بخت

/tirebaxt/

مترادف تیره بخت: بدبخت، تیره بخت، تیره روز، سیه روز، سیاه بخت، شوربخت، مفلوک

متضاد تیره بخت: خوشبخت

معنی انگلیسی:
ill-fated, miserable, star-crossed, unfortunate, unlucky

لغت نامه دهخدا

تیره بخت. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) بدبخت وسیاه بخت. ( ناظم الاطباء ). تیره روز. شقی :
یکی را چنین تیره بخت آفرید
یکی را سزاوار تخت آفرید.
فردوسی.
وزآن پس بدو گفت کای تیره بخت
رسانم ترا من به تاج و به تخت.
فردوسی.
مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش
که تیره بختی اگر هم بر این نسق مردی.
سعدی ( گلستان ).
رجوع به تیره بختی و تیره و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) بدبخت سیاه بخت .

فرهنگ عمید

سیاه بخت، بدبخت.

مترادف ها

unlucky (صفت)
شوم، سیاه، ناموفق، بد بخت، بدشگون، نحس، سیاه بخت، تیره بخت، بدیمن، بخت برگشته

miserable (صفت)
بد بخت، سیاه بخت، تیره بخت، تیره روز

فارسی به عربی

بائس , سیی الحظ

پیشنهاد کاربران

دولت برگشته . [ دَ / دُو ل َ ب َ گ َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) که بخت و دولت روی ازو برتافته است . برگشته بخت . بدبخت . تیره بخت . ( از یادداشت مؤلف ) : آنجا قومی اندنابکار و بی مایه ودم کنده و دولت برگشته . ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 49 ) .

بپرس