تیر چرخ

لغت نامه دهخدا

تیر چرخ. [ رِ چ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از عطارد است. ( برهان ) ( از غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) :
در دل خاره در روم چو شرار
تیر چرخم که سخت کارگرم.
حیاتی گیلانی ( از آنندراج ).
|| چیزی باشد مانند تیرهوائی که از آهن سازند و درون آن را پر از باروت کرده آتش زنند و به جانب دشمن سردهند و آن در هندوستان متعارف است و به هندی «بآن » گویند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). و بر هر که خورد از اسب و سوار و پیاده هلاک کند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) :
نه تیر چرخ رسد بر سرش نه کشکنجیر
نه منجنیق و نه سامان برشدن بوهق.
انوری ( از انجمن آرا ).
|| بعضی گفته اند، چرخ کمان سخت ، و تیر چرخ ؛ تیری که از کمان اندازند. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

محور
تیر چرخ: عطارد
( ( گه کند تیرِ چرخت از سرِ ذهن
چون کمان گوشه گشته و زِهوار ) )
معنی بیت: یعنی، گاه، عطارد از سر ذهن و ذکاوت، ترا بمانند کمان، گوشه گیر و درهم شده می کند و بمانند، زِه کمان، در پیچ و تاب قرار می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

دکتر شفیعی کدکنی در مورد این واژه می نویسد: ( ( در منسوبات کواکب تیر را ستاره ی حکما و طبیبان و اذکیا و. . . دانسته اند و بنام" اختر دانش" نیز لقب داده اند و به گفته ی فرهنگ نویسان ستاره ای است که علم و عقل بدو تعلق دارد. ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۶۵. )

بپرس