تیر پرتابی

لغت نامه دهخدا

تیر پرتابی. [ رِ پ َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) منسوب به تیر پرتاب :
به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
هواگرفت زمانی ولی به خاک نشست.
حافظ ( از آنندراج ).
کبوتر فلک از بیم تیر پرتابی
چو سایه آمد و بر خاک رهگذر افتاد.
طالب آملی ( ایضاً ).
رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ فارسی

منسوب به تیر پرتاب

پیشنهاد کاربران

تیرْپَرتابی: . تیررس. مسافتی که تیر تواند پیمود.
نمونه: هرچند تیر پرتابی مانده به خرگاه سوار بیرق سپیدبرافراشته بود ( کلیدر ج ۹ص ۲۶۸۹ )

بپرس