تیر دار کردن

مترادف ها

pole (فعل)
قطب دار کردن، تیر دار کردن، با تیر یا دیرک محکم کردن

stanchion (فعل)
تیر دار کردن، مهار یامحدودکردن

فارسی به عربی

دعامة

پیشنهاد کاربران

بپرس