تیر اندازی کردن


معنی انگلیسی:
to shoot
fire

مترادف ها

fire (فعل)
انگیختن، اتش زدن، بیرون کردن، بر افروختن، اتش گرفتن، افروختن، شلیک کردن، زبانه کشیدن، پراندن، تیر اندازی کردن، تفنگ یاتوپ را اتش کردن

gun (فعل)
تیر اندازی کردن

فارسی به عربی

بندقیة

پیشنهاد کاربران

وای من عاشق تیر انداز ایکاش شوهر آینده ام یه تفنگ تو خونه اش نگه داره هر گهی نزدیکمون شد با تفنگ بزنه مثل بچه ی ۳ که پت باشه بهتره آخه cute

بپرس