تیار کردن
مترادف تیار کردن: آماده کردن، حاضر کردن، فراهم کردن، مهیا کردن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
چای تیار کردن
رمان کلیدر
رمان کلیدر
تیار کردن:درست کردن، . آماده کردن تهیه کردن. حاضر کردن.
نمونه:برای عروس تیار کردی تو. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶۸ )
نمونه:برای عروس تیار کردی تو. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶۸ )