تیار کردن


مترادف تیار کردن: آماده کردن، حاضر کردن، فراهم کردن، مهیا کردن

لغت نامه دهخدا

تیار کردن. [ ت َی ْ یا / ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) درست و آماده و مهیا کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). مهیا کردن و حاضر کردن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تیار شود.

فرهنگ فارسی

درست و آماده و مهیا کردن مهیا کردن و حاضر کردن

پیشنهاد کاربران

چای تیار کردن
رمان کلیدر
تیار کردن:درست کردن، . آماده کردن تهیه کردن. حاضر کردن.
نمونه:برای عروس تیار کردی تو. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶۸ )

بپرس