تگاپوی. [ ت َ ] ( اِ مرکب ) تگ و پوی باشد. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 525 ) : چو رویین پیران ز پشت سپاه بدید آن تگاپوی و گرد سیاه.فردوسی.رجوع به تکاپو و تک و تگ شود.
تگاپو به فتح اول کوشش [آنگاه نفس خویش را میان چهار کارکه تکاپوی اهل دنیا از آن نتواند. . . ]+ عکس و لینک