تگاور

لغت نامه دهخدا

تگاور. [ ت َ وَ ] ( ص مرکب ) بمعنی اسب تیزرو و این مرکب است از تگ که بمعنی دویدن باشد و از لفظ آور که صیغه امر است . ( غیاث اللغات ). معنی ترکیبی آن منسوب به تگ است از عالم دلاور و تناور و معهذا اطلاق آن بر مرکب آمده و بعضی گویند اسب رهوار خصوصاً گوئیا صاحب تگ است که قدم باشد و قدم عبارت از رهواری است به یای مصدر و غیر رهوار عموماً. ( آنندراج ). تَگاوَرِه ؛ اسب دونده خوشرفتار. ( ناظم الاطباء ). تکاور :
و زانسو هیونی تگاور دوان
طلایه برافگند زی پهلوان.
فردوسی.
عنان تگاور همیداشت نرم
همی ریخت از دیدگان آب گرم.
فردوسی.
ز لشکر ز خویشان دو تن را بخواند
سبکشان بر اسب تگاور نشاند.
فردوسی.
به گور تگاور سمند افکنیم
به شمشیر برشیر بند افکنیم.
فردوسی.
چو وحشی گور در صحرا تگاور
چو مرغ آب در دریا شناور.
جامی.

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱ - دونده رونده . ۲ - اسب تند رو . ۳ - شتر تندرو .

فرهنگ عمید

۱. دونده، تیزرفتار.
۲. (اسم ) [مجاز] اسب تندرو.

پیشنهاد کاربران

واژه تکاور
معادل ابجد 627
تعداد حروف 5
تلفظ takāvar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) ‹تگاور›[[پهلوی]]
مختصات ( تَ وَ ) ( ص مر. )
آواشناسی takAvar
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ کوچک زبان پهلوی

بپرس