تگ و تاز. [ ت َ گ ُ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تگاپوی. تاختن و دویدن. ( فرهنگ رشیدی ). دویدن و تاختن. ( آنندراج ) : پای در دامن قناعت گیرتا نسوزی به آتش تگ و تاز.صائب.نفست از طول امل چند بود در تگ و تازرسن این سگ دیوانه کنی چند دراز.واعظ قزوینی ( از آنندراج ).