صحراش باغ و زیر نهفتش در
بر تختهاش تکیه گه حورا.
ناصرخسرو.
خواجه از باد تکیه گه کرده بالش از بالش پراکنده.
خاقانی.
بلکه تن عرش بالشی است مربعتکیه گه جای کبریای صفاهان.
خاقانی.
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم منم ز عالم و این گوشه معین چشم.
حافظ.
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال تست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو.
حافظ.
|| پناه گاه. جای پناه و اعتماد : آنکه تا شد بر سریر بی نیازی متکی
شد سریر جود او تکیه گه اهل نیاز.
سوزنی.
بر تیغ اوست تکیه گه شغل کلک تومردان تیغزن شده بر کلک متکی.
سوزنی.
بده انصاف خود که دینداران جز بر انصاف تکیه گه نکنند.
خاقانی.