نمود می شفقی چهره فرنگ ترا
به نازبالش گل تکیه داده رنگ ترا.
علی سبزواری ( از آنندراج ).
میان گلخن و خاکسترم چه داند حال کسی که پهلوی او تکیه بر سمور دهد.
ملا شانی ( از آنندراج ).
به عهد دولت تو امن در جهان بودن بود ز عدل تو تکیه بر اژدها دادن.
مسیح کاشی ( ایضاً ).
گر روی بر فلک ز قوت حسن تکیه بر خشت آفتاب مده.
علی خراسانی ( ایضاً ).
|| تکیه گاه دادن. متکا دادن : از طنطنه عدل تو در بیشه چرد میش
از پیکر خود تکیه دهد گرگ غنم را.
سنجر کاشی ( از آنندراج ).
|| اعتماد کردن : موج کشتی شکاف بیند مرد
تکیه بر بادبان دهد، ندهد.
خاقانی.
بر تواضعهای دشمن تکیه دادن زابلهی است پایبوس سیل از پا افکند دیوار را.
صائب.