تکیدن


مترادف تکیدن: لاغر شدن، دویدن، تاختن، جنبیدن

معنی انگلیسی:
rush

لغت نامه دهخدا

تکیدن. [ ت َ دَ ] ( ع مص ) جنبیدن و دویدن و پوییدن و تاختن. ( ناظم الاطباء ) :
تا ز عدم گرد فنا برنخاست
می تک و می تاز که میدان تراست.
نظامی.
|| لاغر شدن. کمی لاغر شدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تکیدگی و تکیده شود. || تکانیدن فرش. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

تاختن، دویدن، پوییدن، جنبیدن
( مصدر ) دویدن تاختن .

فرهنگ معین

(تَ دَ ) (مص ل . ) دویدن ، تاختن .

فرهنگ عمید

۱. دویدن، تاختن: تا ز عدم گرد فنا برنخاست / می تک و می تاز که میدان تو راست (نظامی۱: ۱۶ ).
۲. پوییدن.
۳. جنبیدن.

واژه نامه بختیاریکا

چَکِستِن؛ ور تکِستِن؛ تَکِستِن؛ تَرَقنیدِن

پیشنهاد کاربران

در زبان فارسی در تاکید ( تکیدن ) باید را به کار می بریم
باید ببخشید. که در زبان تازی ( ل ) تاکید بکار می رود.
همریشه با attack و به چَمِ جنگیدن.
در گویش کرمان و یزد
اگر میخواهیم بگوییم: بگذار
میگوییم: بِلِّ ( Belle )
از مصدر هلیدن ، به معنی گذاشتن
بِهِل 👈 بِلِّ
در فرهنگ گویش عامه اردکان ( یزد )
تَکیدن : به معنی دزدی و سرقت است
تک زدن: سریع و ماهرانه دزدیدن ( معمولا برای اشیاء کوچک و کم حجم )
تکید ( takid ) :او قاپید ، ربود
لاغر شدن
ریختن
در زبان عامیانه، به معنی تَک انداختن

بپرس