تکژ. [ ت َ ک َ /ک ُ / ک ِ ] ( اِ ) استخوان انگور بود و بعضی تکس خوانند. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 179 ). دانه انگور که میان غژم بود و آنرا تکس و تکش نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). استخوان میان انگور باشد یعنی دانه او. ( اوبهی ). استخوان و تخم انگور باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). هسته و تخم انگور. ( ناظم الاطباء ). استخوان باشد و تکش نیز گویند به شین معجم. ابوالعباس گفت : تکژ نیست گویی در انگور او همه شیره دیدیم یکسر رزش .
( صحاح الفرس ).
و رجوع به تکز و تکس و تکسک و تکش شود.
فرهنگ معین
(تَ کَ ) (اِ. ) هستة انگور.
فرهنگ عمید
هستۀ انگور: تکژ نیست گویی در انگور او / همه شیره دیدیم یکسر رَزش (ابوالعباس ربنجنی: شاعران بی دیوان: ۱۳۳ ).
پیشنهاد کاربران
تخم انگور : تکژ نیست گویی در انگور او همه شیره دیدیم یکسر رزش ابوالعباس ربنجی