تکنف

لغت نامه دهخدا

تکنف. [ ت َ ک َن ْ ن ُ ]( ع مص ) گرد چیزی درآمدن. ( از تاج المصادر بیهقی ). گرد چیزی درگرفتن. ( زوزنی ). احاطه کردن. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || حظیره ساختن از گوسفندان مرده برای گوسفندان زنده تا آنها را از وزش باد نگاهدارد و آن هنگامی است که گوسفندان بمیرند از لاغری. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس