تکنع. [ ت َ ک َن ْ ن ُ ] ( ع مص ) درآویختن به چیزی. || درهم کشیده شدن اسیر بدوال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || درهم کشیده شدن دست و پا از زخم و خشک شدن. || تحصن. ( اقرب الموارد ).