تکمار. [ ت ُ ] ( اِ ) بمعنی تخمار است و آن تیری باشد بی پیکان و بجای پیکان گرهی دارد. ( برهان ) ( ازانجمن آرا ) ( از آنندراج ). و آنرا تُکمُر نیز گفته اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). تیری است بی پیکان که بجای پیکان گرهی بشکل تخم کبوتر دارد و از آن او را تخمار و تکمار نیز خوانند. منسوب به تکمه و تکمار مخفف آن و در بهار عجم آورده و در فرهنگها نیافتم. ( انجمن آرا ). تخمار که تیر بی پیکان بود و بعوض پیکان گرهی از چوب یا استخوان دارد. ( ناظم الاطباء ) :
هم از وی است خوارج نشانه لعنت
که سکزن است بر ایشان سزا نه تکمار است امیرخسرو ( از انجمن آرا ).
رجوع به تخمار و تکمر شود.