تکلتو

/takaltu/

لغت نامه دهخدا

تکلتو. [ ت َ ک َ ] ( اِ ) بمعنی خوگیر اسب. این لغت ترکی است و در مصطلحات نوشته که تکلتو خوگیر اسب که آنرا نمدزین گویند... و در چراغ هدایت بمعنی نمدزین... ( غیاث اللغات ). نمدزین و آنرا خوگیر نیز گویند. ( آنندراج ). چیزی که از نمد و جز آن دوزند و زیر زین گذارند و ترمه نیز گویند تا بر پشت اسب از زین آسیبی نرسد. ( ناظم الاطباء ). صاحب برهان در ذیل کلمه نمدزین آرد... که بر پشت اسب نهند و زین را بر بالای آن گذارند و در این زمان تکلتو گویند -انتهی. صاحب منتهی الارب در ذیل جدیدة السرج ، در ماده «ج دد» آرد: تکلتوی زین و هما جدیدتان... :
ای جل خرسک تکلتو را مکن
عیب و در بر سر توهم در تو بره.
نظام قاری.
ای تکلتو بکفل پوش چو روزی برسی
خدمات جل خرسک برسان ایشان را.
نظام قاری.
ور تکلتو خوری و جل سایی
تیغه پشت و دسته دندان.
ظهوری ( از آنندراج ).
چو زین خود را نمی خواهد بپهلو
که دارد پشت او ریش از تکلتو.
اشرف ( ایضاً ).
|| ریش که به اختلاط سبل دراز شده باشد... ریش که سبلت داخل کرده دراز سازند. ( غیاث اللغات ). و به مجاز ریشی که به اختلاط سبل دراز شده باشد چون دمی ماند... ( آنندراج ). بروت و شارب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نمدزین، آدرم، آدرمه، ترمه، نمدی که زین اسب است
( اسم ) نمدی که زیر زین بر پشت اسب میاندازند نمدزین آدرم .

فرهنگ معین

(تَ کَ تُ ) (اِ. ) نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند.

فرهنگ عمید

نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، نمد زین، آدرم، آدرمه، ترمه.

گویش مازنی

/takal tow/ بی مصرف – کسانی که بودن و نبودن آنان در جمعی و کاری احساس نشود

پیشنهاد کاربران

بپرس